گزارشی از كتاب "آزادی معنوی"

پیشنهاد یك كتاب برای روزهای رمضان

این كتاب اولین بار در سال 1365 مشتمل بر سیزده سخنرانی استاد منتشر شده و سپس در چاپ نوزدهم با افزودن دو سخنرانی دیگر تجدید چاپ شد. «گفتارهای معنوی» پس از چند چاب از سوی ناشر به «آزادی معنوی» تغییر نام داد و تاكنون بیش از 52 بار چاپ شده است. http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/20572/smpf.jpg

امام خامنه ای: خودتان را برخوردار از معارف كنید. البته راهش آشنائى با قرآن، انس با قرآن، انس با نهج‌البلاغه، انس با صحیفه‌ى سجادیه است. خیلى از این تردیدها و نگرانى‌ها و زنگارهائى كه انسان در یك مواردى در دل دارد، با مطالعه‌ى اینها تبدیل می‌شود به شفافیت و روشنى؛ انسان می‌فهمد، راه را می‌شناسد، كار را می‌شناسد، هدف را می‌شناسد. مثلاً مطالعه‌ى كتاب «گفتارهاى معنوى» شهید مطهرى متناسب با همین ایام ماه رمضان استبیانات در دیدار جمعی از شعرا ۱۳۹۰/۰۵/۲۴


مقدمه
«
گفتارهای معنوی» نام كتابی است از برخی سخنرانی‌های استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری. این كتاب اولین بار در سال 1365 و مشتمل بر سیزده سخنرانی توسط ناشر در هشت فصل و سپس در چاپ نوزدهم با افزودن دو سخنرانی دیگر به فصل عبادت‌ و دعا منتشر شد. كتاب گفتارهای معنوی پس از چند چاپ از سوی ناشر به «آزادی معنوی» تغییر نام داد و تاكنون بیش از 52 بار تجدید چاپ شده است. این كتاب در 272 صفحه توسط انتشارات صدرا به چاپ رسیده است.

فصول كتاب
فصل اول ـ آزادی معنوی، شامل دو سخنرانی در سال 1348 شمسی كه در حسینیه‌ی ارشاد تهران ایراد شده
فصل دوم ـ عبادت و دعا، شامل چهار سخنرانی در سال 1349 شمسی كه در حسینیه‌ی ارشاد تهران ایراد شده
فصل سوم ـ توبه، شامل دو سخنرانی در سال 1349 شمسی كه در حسینیه‌ی ارشاد تهران ایراد شده
فصل چهارم ـ هجرت و جهاد، شامل سه سخنرانی در سال 1350 شمسی كه در مسجد نارمك تهران ایراد شده
فصل پنجم ـ بزرگی و بزرگواری روح، شامل یك سخنرانی كه در سال 1349 شمسی كه در حسینیه‌ی ارشاد تهران ایراد شده
فصل ششم ـ ایمان به غیب، شامل یك سخنرانی كه در سال 1347 شمسی كه در یك منزل شخصی ایراد شده
فصل هفتم ـ معیار انسانیت  چیست؟، شامل یك سخنرانی در یكی از دانشگاه‌های كشور كه تاریخ آن نامعلوم است.
فصل هشتم ـ مكتب انسانیت، شامل یك سخنرانی در دانشكده فنی دانشگاه تهران كه تاریخ آن نامعلوم است.

محتوای كتاب
محور اصلی همه‌ی گفتارهای این كتاب مساله‌ی خودسازی، تزكیه‌ی نفس و در یك كلمه «انسان شدن» است. كه به طور اختصار به محتوای هر فصل اشاره می‌شود.

فصل اول: آزادی معنوی
استاد شهید در دو سخنرانی به تعریف و اقسام آزادی و ارتباط میان آزادی‌ اجتماعی و آزادی معنوی پرداخته و اولویت را به آزادی معنوی یعنی آزادی انسان از اسارت نفس امّاره می‌دهند واز خطبه‌ 207 و نامه 45 نهج‌البلاغه امیرالمومنین علی(ع) نمونه‌هایی از آزادمردی واقعی را به عنوان شاهد ذكر كرده‌اند. تمایز میان «من انسانی» و «من حیوانی» و اقسام اسارتهای درونی انسان و همچنین بحث وجدان از دیگر مباحث این فصل است.  چند عبارت برجسته این فصل:

 
بشر باید در ناحیه‌ی وجود خودش، در ناحیه‌ی روح خودش آزاد بشود تا بتواند به دیگران آزادی بدهد. لذا آزادمرد واقعی جهان كیست؟ علی‌بن‌ابیطالب یا افرادی كه از طراز علی‌بن‌ابیطالب و یا تربیت‌شده‌ی دبستان او باشند. چون اینها افرادی هستند كه در درجه اول از اسارت نفس خودشان نجات پیدا كرده‌اند. [صفحه 19]

 
بزرگترین برنامه‌ی انبیا، آزادی معنوی است. اصلاً تزكیه‌ی نفس یعنی آزادی معنوی: قد اقلح من زكّیها و قد خاب من دسّها. (سوره‌ی شمس/آیات 9 و 10) و بزرگترین خسران عصر ما این است كه همواره می‌گویند آزادی، اما جز از آزادی اجتماعی سخن نمی‌گویند، از آزادی معنوی، دیگر حرفی نمی‌زنند و به همین دلیل به آزادی اجتماعی هم نمی‌رسند. [صفحه 37]

فصل دوم: عبادت و دعا
گفتارهای چهارگانه‌ی این فصل در ایام و لیالی محدوده‌ی شبهای قدر در ماه مبارك رمضان ایراده شده.  تحلیل واژه‌ی «احیاء» آثار عبادت، تقوا، تقرب، تقرب به خدا، آثار منفی افراطی‌گری در عبادت و مسائل اجتماعی، ابعاد، شرایط و ویژگی‌های نماز صحیح و همچنین به مناسبت ضربت خوردن و شهادت امام علی(ع) بحث اسوه و نمونه بودن امیرالمومنین محورهای اصلی این فصل را تشكیل می‌دهد. چند عبارت برجسته‌ی این فصل:

 
محور مسائل اخلاقی، خود را فراموش كردن و از خودگذشتگی و از منافع خود صرف‌نظر كردن است. همانطور كه در سلامت بدن یك اصل هست كه به منزله‌ی مبدا و منشا همه‌ی خوبی‌هاست و آن مسأله «حمیه» یعنی ترك پرخوری است، در اخلاق هم یك مساله وجود دارد كه اُسّ اساس همه‌‌ی مسائل اخلاقی است و آن رهایی از خودی و رها كردن و ترك «منیّت» است. [صفحه 92]

 
بندگی خدا همیشه مساوی است با آزاد شدن از غیرخدا؛ چون ادراك عظمت الهی همیشه ملازم است با ادراك حقارت غیرخدا، و وقتی انسان خدا را ـ هر چه بود ـ حقیر و كوچك دید، محال است حقیر را از آن جهت كه حقیر است بندگی كند. حقیر را انسان به غلط عظیم می‌بیند كه بندگی می‌كند. [صفحه 104]

فصل سوم: توبه
در دو سخنرانی این فصل، استاد شهید به بحث درباره اولین منزل سیر و سلوك یعنی توبه پرداخته‌اند. اهمیت توبه، تعریف، شرایط، زمان، آثار و نمونه‌هایی از توبه‌های اولیاء خدا از مباحث این گفتارها می‌باشد.  چند عبارت برجسته‌ی این فصل:

 
توبه عبارت است از یك نوع انقلاب درونی، نوعی قیام، نوعی انقلاب از ناحیه‌‌ی خود انسان علیه خود انسان. این قسمت از مختصات انسانی است. [صفحه 113]

 
این چه مسلمانی‌ای است كه من و شما داریم و كبائر محترمات اسلامی را هم مرتكب می‌شویم؟ قرآن دیگر چقدر در مورد همین معصیت رایج میان ما، یعنی غیبت كردن و تهمت زدن داد بكشد؟ به خدا قسم انسان از این همه تهمتهایی كه میان مردم است تعجب می‌كند. می‌دانید تهمت یعنی چه؟ ما در گناه كبیره‌ی درجه‌ی یك داریم: یكی از آنها دروغ گفتن است و دیگری غیبت كردن. گناه كبیره یعنی گناهی كه انسانی به وسیله‌ی آن استحقاق جهنم رفتن را پیدا می‌كند... تهمت یعنی دروغ به علاوه‌ی غیبت؛ یعنی دو گناه كه با همدیگر توام شدند اسمش می‌شود تهمت. [صفحه 136]

فصل چهارم: هجرت و جهاد
از خواندی‌ترین مطالب این فصل تبیین انواع هجرت از جمله هجرت انسان از گناه، هجرت برای كسب علم و هجرت برای مبارزه با ظالمین و حفظ دین و حفظ دین و همچنین انواع جهاد از جمله جهاد با نفس و جهاد مسلمان برای حفظ دین می‌باشد. آثار مثبت سفر و ستایش آن از نظر اسلام از دیگر مطالب مهم این فصل است. چند عبارت برجسته‌ی این فصل:

 
دین مقدس اسلام از جنبه‌ی اجتماعی بر دو پایه‌ی هجرت و جهاد استوار است.

 
هجرت یعنی برای نجات ایمان، از خانمان و زندگی دست شستن و كنار رفتن و دور شدن و كوچ كردن و به سرزمین ایمان رفتن.

فصل پنجم: بزرگی و بزرگواری روح
آثار همت بلند، تحلیل بزرگواری و بزرگی روح، و خسارتی كه برخی تعلمیات متصوفه در مبارزه با نفس تحت تاثیر تعلیمات دیگر مكاتب به جامعه‌ی اسلامی وارد كردند، همچنین بررسی ارزش كرامت نفس در سخنان امام حسین، از مطالب این گفتار است. عبارت برجسته‌ی این فصل:

 
آن كسی كه هوای نفس خودش را بر خودش غلبه می‌دهد، آن كسی كه تابع شهوت خودش و هواپرست است باید بداند كه اولین اهانت را به خودش كرده، خودش را پست كرده است. شهوت‌پرستی نوعی پستی است. اصلاً در منطق علی(ع) تمام رذائل اخلاقی در یك كلمه جمع می‌شود و آن پستی  و بزرگوار نبودن است، و تمام فضایل اخلاقی در یك كلمه جمع می‌شود و آن بزرگواری روح است.

فصل ششم:‌ ایمان به غیب
بررسی مفهوم غیب و ایمان آوردن به غیب كه در آیات متعددی از قرآن كریم ذكر شده مقدمه‌‌ی ‌بحث استاد در این فصل برای رسیدن به موضوع امدادهای غیبی و نظر اسلام درباره‌ی امید به آینده است. چند عبارت برجسته‌‌ی این فصل:

 
ایمان واقعیت و حقیقت است مربوط به روح انسان نه مربوط به بدن انسان، نه مربوط به پشیمانی انسان كه آثار سجده داشته باشد یا نداشته باشد و نه مربوط به زبان انسان كه متذكّر خدا باشد یا نباشد، بلكه به ریشه‌ی این امور كه عبارت است از یك حالت قلبی و فكری و اعتقادی مربوط است. [صفحه 214]

 
معنی الذّین یومنون بالغیب ایمان به نهان و ایمان به مددهای غیبی و نهانی است، منتها مددها برای شخص به مقیاس شخصی برای اجتماع كوچك به مقیاس اجتماعی، و برای جهان بشریت به مقیاس جهانی است. حكومت واحد جهانی، سراسر عدالت سراسر امنیت، سراسر بركت، سراسر رفاه، سراسر آسایش، سراسر خوبی و سراسر ترقی خواهد بود. [صفحه 226]

‌فصل هفتم: معیار انسانیت چیست؟
موضوع اصلی این گفتار بررسی 6 نظریه‌ی درباره‌ی معیار انسانیت است. استاد نظریات معیار بودن علم، خلق و خوی، انسان‌دوستی: اراده، آزادی، مسئولیت و تكلیف، و زیبایی را مطرح و وعده می‌دهند تا در جلسه‌ی بعد به ارزیابی این نظریات بپردازند كه متاسفانه به دلیل عدم دسترسی به نوار جلسه‌ی بعد این بحث ناقص مانده است. عبارت برجسته‌ی این فصل:

 
ما علی(ع) را كه شیرخدا می‌دانیم، مرد خدا می‌دانیم، چون او در دو جبهه از همه مردتر بود: جبهه‌ی بیرونی، اجتماعی، میدان‌های مبارزه كه هر پهلوانی را به خاك می‌افكند و از آن مهمتر، جنبه‌ی درونی خودش كه بر خودش مسلط بود، اراده‌اش بر هر میلی، بر هر شهوتی، بر هر اندیشه‌ای حاكم بود. [صفحه 237]

فصل هشتم: مكتب انسانیت
دور شدن بشر از مقام انسانیت در قرون اخیر و تلاش برخی متفكران برای بازگشت به مقام انسانیت موضوع اصلی این گفتار است كه در ضمن آن نظریه‌ی «دین انسانیت» اگوست كنت طرح و مورد نقد و تناقض موجود در مكاتب اصالت انسان نیز مورد بحث قرار گرفته است. عبارت برجسته‌ی این فصل:

 
اسلام یك مكتب انسانی است، یعنی براساس مقیاس‌های انسانی است، بدین معنی كه در اسلام آن چیزهایی كه مبنی بر تبعیض‌های غلط بین انسانهاست وجود ندارد، یعنی در اسلام اقلیم وجود ندارد، نژاد وجود ندارد، خون وجود ندارد، منطقه وجود ندارد، زبان وجود ندارد. اینها ابدا در اسلام ملاك امتیاز انسانها نیست. در اسلام آنچه كه ملاك امتیاز انسانهاست، همان ارزشهای انسانی است. [صفحه 257]

ویژگی‌های كتاب
از ویژگی‌های كتاب گفتارهای معنوی، استفاده استاد از اشعار شاعران برجسته فارسی زبان است. برای نمونه بنگرید به استفاده از اشعار حافظ در صفحات 17، 55، 242، 243 استفاده از اشعار مولوی در صفحات11، 25، 29، 45، 66، 124، 168، 170، 190، 252.

در مجموع گفتارهای این كتاب حكایات واقعی متعددی نیز از اولیاء الهی ذكر شده از جمله:
توبه كردن فردی نزد آخوند ملا حسینقلی همدانی [صفحه 37]
توبه كردن فضیل عیاض [صفحه 42]
عذرخواهی از آیت‌الله العظمی حجّت [صفحه 140]
توبه‌ی حاج میرزا حبیب رضوی خراسانی[صفحه 143]
توبه‌ی بشرحافی [صفحه 146]
توبه‌ی ابوالباب [صفحه 147]
توبه‌ی زهیربن قین [صفحه 150]
داستان پوریای ولی [صفحه 168]
داستان آیت‌الله بروجردی و رفتن به مشهد [صفحه 221]

خاتمه
با مطالعه‌ی دقیق این كتاب و محتوای آموزنده و تاثیرگذار آن می‌توان دلیل معرفی و توصیه‌ی این كتاب برای مطالعه در ماه مبارك رمضان از سوی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای رهبر معظّم انقلاب اسلامی را دریافت.

 

تحليل نيم قرن سياستهاي تبليغي امويان در شام



 

زبان: فارسي
نویسنده: فهيمه فرهمندپور
چاپ اول: 1378
تعداد صفحات: 188
نام انتشارات: اميركبير
شابک : 5-0504-00-964
بهای کتاب:6000ریال



 

در اين كتاب از اختلافات اعتقادي و برخوردهاي سياسي و كينه هاي جاهلي بني اميه و بني هاشم سخن به ميان رفته است . همچنين نبرد صفين و شكل گيري حكميت صلح امام حسن (ع) و معاويه و سلطه تبليغي او بر شام مورد بررسي قرار گرفته است . سپس استعمار نوين اموي و سياستهاي ضد علوي و مبارزه با رشد تشيع و در انتها ، حكومت يزيد و عصاره پنجاه سال سلطه معاويه به رشته تحرير درآمده است

کتاب به پیشنهاد رهبر انقلاب-2


دن آرام

«دن آرام» به قلم میخائیل شولوخف

کتاب «دن آرام» یکی از بهترین رمان های دنیاست. البته جلد اولش بهتر است... این را من قبل از انقلاب خواندم ... این‌ها به قدری خوب نوشتند و انقلاب را خوب تصویر کردند که شما در این کتاب‌ها می‌توانید ابعاد این انقلاب به آن عظمت را پیدا کنید.

رهبر انقلاب که همواره دغدغه فرهنگ و بویژه کتاب را دارد، در خصوص کتاب معتقد است: باید خرید کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود. مردم باید بیش از خریدن بعضی از وسایل تزییناتی و تجملاتی... به کتاب اهمیت بدهند؛ کتاب را مثل نان و خوراکی و وسایل معیشتی لازم بخرند. بعد که تأمین شد، به زواید بپردازند.

 رهبر انقلاب در دیدار با اعضای دفتر ادبیات و هنر انقلاب حوزه هنری می‌گوید: گمان می‌کنم که هیچ تاریخی از انقلاب اکتبر شوروی نمی‌تواند گویایی‌ِ آن رمان‌هایی را که در باب این تاریخ نوشته شده،‌ داشته باشد. اگر شما این رمان‌ها را خوانده باشید، می‌فهمید چه می‌گویم. مثلاً رمان د‌ُن آرام را در نظر بگیرید... این رمان، یکی از رمان‌های تبلیغاتی مارکسیست‌ها در دوران اختناق رژیم شاه بود. این کتاب با اینکه رمان بود، اما به عنوان تبلیغ آن را به همدیگر می‌دادند و مطالعه می‌کردند! ... این‌ها به قدری خوب نوشتند و انقلاب را خوب تصویر کردند که شما در این کتاب‌ها می‌توانید ابعاد این انقلاب به آن عظمت را پیدا کنید. البته نقطه‌ضعف‌هایش را هم در همین کتاب‌ها می‌شود فهمید؛ اگرچه آنکه نوشته، ‌به عنوان نقطه‌ضعف ننوشته است...

و در جایی دیگر تصریح می‌کند: «دن آرام» یکی از بهترین رمان های دنیاست. البته جلد اولش بهتر است... این را من قبل از انقلاب خواندم ... چرا من آخوند در یک کشور اسلامی کتاب دن آرام را می خوانم؟ اگر جاذبه نداشته باشد، اگر این کتاب لایق خواندن نباشد، یک نفر مثل من نمی رود آن را بخواند. اهمیت «دُن آرام» شولوخف، به خاطر این است که چفت و بند داستانى اینها خیلى محکم است؛ یعنى همه جاى این داستان، صحیح پیش آمده است.

«دن آرام» یکی از بهترین رمان های دنیاست. اگر این کتاب لایق خواندن نباشد، یک نفر مثل من نمی رود آن را بخواند. اهمیت «دُن آرام» شولوخف، به خاطر این است که چفت و بند داستانى اینها خیلى محکم است؛ یعنى همه جاى این داستان، صحیح پیش آمده است.

دن آرام
شایان ذکر است :«دن آرام» میخائیل شوخولف با ترجمه به آزین، قبل از انقلاب از سوی نشر نیل منتشر شده بود که اخیرا بار دیگر تجدید چاپ شده است.

«دن آرام» از آثار جاویدانه ادبیات جهان بشمار می‌رود که به شیوه رئالیزم اجتماعی به نگارش درآمده و رویدادهای یک دوره بسیار با اهمیت تاریخ مردم روسیه را به بهترین طرز و عالی‌ترین بیان بازتاب می‌دهد. میخائیل شولوخف در 24 ماه مه سال 1905 در روستای کروژلین واقع در بخش قزاق نشین وشنسکایا به دنیا آمد. پدرش یک دهقان خرده مالک بود. از 18 سالگی نوشته‌های شولوخف در مطبوعات به چاپ رسید و در جنگ دوم جهانی شولوخف به عنوان خبرنگار در جنگ شرکت داشت. شولوخف داستان‌های زیادی نوشته است که بعضی از آنها مانند «سرنوشت یک انسان»،«کره اسب»، «دن آرام»، «‌زمین نوآباد» و «آنها برای میهن پیکار می‌کردند» به فارسی ترجمه شده است؛ کتاب‌های او به بیش از هفتاد زبان ترجمه و در میلیون‌ها نسخه منتشر و از روی برخی از آنها فیلمنامه هایی تهیه و ساخته شده است.

شولوخف داستان‌های زیادی نوشته است که بعضی از آنها به فارسی ترجمه شده است؛ کتاب‌های او به بیش از هفتاد زبان ترجمه و در میلیون‌ها نسخه منتشر و از روی برخی از آنها فیلمنامه هایی تهیه و ساخته شده است.

بخش اول رمان ما را وارد  فاجعه زندگی دو موجود جوان می‌سازد، گریگوری ملخوف و آکسینیا آستاخووا، همسر استپان آستاخوف. آکسینیا، که موجودی است زورمند و آزاد، به ضد کیفیت سبعانه و احمقانه سنت‌های تقریباً قرون وسطایی، که زنان قزاق اسیر آنان‌اند، طغیان می‌کند. در مقابل او، شوهری است ضعیف و مطیع، که ابتدا کوشید تا به همسرش نزدیکی جوید، ولی سپس به سنتهای قادر مطلق گردن می‌نهد. صورت نوعی آکسینیا در ادبیات روس جا افتاده است.

 داستان زنی است متهور، زیبا و مغرور، برای دفاع از حق برخورداری از عشق و خوشبختی آماده هر کاری هست . در بخش دوم، نزاعهای خانوادگی به جدال‌های تاریخی و توفان‌های داخلی به توفان‌های انقلابی دامنه گستر می‌شود. در نخستین صحنه بخش سوم، جنگ جهانی اول آغاز می‌شود و قزاق‌ها از محدوده زادبوم خود خارج شده‌اند. نویسنده دو چهره جنگ را به ما می‌نمایاند: یکی چهره غیر انسانی و دیگری چهره قهرمانی آن.

سپس دو انقلاب، انقلاب فوریه و انقلاب کبیر اکتبر روی می‌دهند. به موازات رویدادها در مقیاس ملی، رویدادهای زندگی خانوادگی و محلی وصف می‌شوند. در اینجا نیز تغییرات بزرگ را، که بازتاب تغییرات تاریخی‌اند، شاهدیم.

منتقدان دن آرام را «حماسه‌ای تراژیک» خوانده‌اند، تراژدی یک زوج، یک قوم، یک عصر؛ ولی حماسه مردی مغرور، با شهامت و در جستجوی مطلق.

بخشی از کتاب:

ده روزی به برگشتن قزاق‌ها مانده بود و آکسینا همچنان تو تب و تابِ عشقِ تلخِ دیررس‌اش. گریگوری هم با وجود تهدیدهای پدر، شب‌ها پنهانی می‌رفت پیش‌اش و صبح‌ها آفتاب نزده برمی‌گشت. توی پانزده روز، مثل اسبی که بیش از توانایی‌اش از گرده‌اش کار کشیده باشند از نا و رمق رفته بود. بیدارخوابیِ شب‌ها پوست گندمگون صورت و لپ‌های برجسته‌اش را کبود کرده بود و چشم‌های خشک سیاه‌اش ته حدقه‌ گود نشسته نگاه خسته‌ای داشت.

آکسینا دیگر بی آن‌که در بند پوشاندن صورتش با روسری باشد این ور و آن‌ور می‌رفت. زن‌ها که تهِ دل به آکسینا حسودی‌شان می‌شد تف و لعنت‌اش می‌کردند و با خوشحالی بدخواهانه‌ای چشم به راه استپان بودند. کنج‌کاوی آرام و قرارشان را سلب کرده بود و همه‌ فکر و ذکرشان این شده بود که این گره چه طور باز خواهد شد.

به نقل از تبيان

کتاب به پیشنهاد رهبر انقلاب-1


رهبر و کتاب
 مهاتما گاندی به قلم رومن رولان

رومن رولان فرانسوی چند سال بعد از مرگ گاندی، یک کتاب جیبی در 220 صفحه در مورد شخصیت گاندی نوشت و محمد قاضی، مترجم برجسته کشور، آن را ترجمه کرد که تا به حال چندین باز تجدید چاپ شده است.

باید این کتاب «مهاتما گاندی» را خواند؛ انصافاً «رومن رولان» در تصویرسازی آدم فوق العاده ای است هم در رمان هایش این طور است هم در شرح حال هایش...راجع به گاندی من خیلی کتاب خوانده‌ام اما هیچ کدام به خوبی این کتاب نبود.

کتاب تبیان در سال جدید تصمیم دارد هر هفته بخشی از مجموعه کتابهایی که رهبر پیشنهاد کرده اند را به شما معرفی کند؛پس از این پس هر هفته با چند کتاب پیشنهاد رهبر در همه زمینه ها :

هر روز با پیشنهادهای چهره های شناخته شده و محبوب کشور با شما ملاقات می کنیم که در این بین هر روز پیشنهادی از رهبر فرزانه انقلاب در خصوص کتاب نیز منتشر خواهیم کرد، پیشنهادهایی که در طول 20 سال گذشته ایشان در خلال بیانات و توصیه هایشان در خصوص فرهنگ و کتاب‌خوانی بیان داشته‌اند.

یک وقت به یکی از این آقایان اهل قلم و ادبیات که می گفت می خواهم شرح حالی از امام بنویسم گفتم، اگر می خواهی از امام شرح حالی بنویسی حتماً کتاب «مهاتما گاندی» را که «رومن رولان» نوشته بخوان. انصافاً «رومن رولان» در تصویرسازی آدم فوق العاده ای است.

رهبر انقلاب که همواره دغدغه فرهنگ و بویژه کتاب را دارد، در خصوص کتاب معتقد است: باید خرید کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود. مردم باید بیش از خریدن بعضی از وسایل تزییناتی و تجملاتی... به کتاب اهمیت بدهند؛ کتاب را مثل نان و خوراکی و وسایل معیشتی لازم بخرند. بعد که تأمین شد، به زواید بپردازند.

گاندی

بنا بر گزارش خبر، رهبر انقلاب در دیدار با خانواده شهید مطهری، با ذکر خاطره‌ای در خصوص شرح‌حال نویسی با اشاره به کتابی از رومن رولان، می‌گوید: یک وقت به یکی از این آقایان اهل قلم و ادبیات که می گفت می خواهم شرح حالی از امام بنویسم گفتم، اگر می خواهی از امام شرح حالی بنویسی حتماً کتاب «مهاتما گاندی» را که «رومن رولان» نوشته بخوان. انصافاً «رومن رولان» در تصویرسازی آدم فوق العاده ای است. هم در رمان هایش این طور است. هم در شرح حال هایش، «رومن رولان» یک، دو سه رمان بزرگ خوب دارد که از لحاظ داستانی، در حدّ رمان های درجه یک دنیا نیست اما از لحاظ تصویر و توصیف... به خصوص تبیین آن خصوصیات روانی و فکری چیز فوق العاده‌ای است...

راجع به گاندی من خیلی کتاب خوانده‌ام اما هیچ کدام به خوبی این کتاب نبود. نویسنده مدت کوتاهی به هند رفته و شخصیت گاندی را ـ شخصیت معنوی او را ـ اندازه گیری کرده و با بهترین بیانی توصیف نموده است...

 در میان بسیاری از صفات برجسته گاندی جی، به نظر من، دو صفت بیش از همه قابل ذکر است: نترسیدن و نداشتن نفرت. امروز ترس و نفرت بر جهان چیره شده. هیچ صفتی را بدتر از این دو نمی توان برای یک فرد یا یک ملت تصور کرد. نسل گذشته آکنده از ترس و نفرت بود و نسل امروز در سایه آنها رشد می کند.

شایان ذکر است رومن رولان فرانسوی چند سال بعد از مرگ گاندی، یک کتاب جیبی در 220 صفحه در مورد شخصیت گاندی نوشت و محمد قاضی، مترجم برجسته کشور، آن را ترجمه کرد که تا به حال چندین باز تجدید چاپ شده است.

بخشی از کتاب:

 ... در میان بسیاری از صفات برجسته گاندی جی، به نظر من، دو صفت بیش از همه قابل ذکر است: نترسیدن و نداشتن نفرت. امروز ترس و نفرت بر جهان چیره شده. هیچ صفتی را بدتر از این دو نمی توان برای یک فرد یا یک ملت تصور کرد. نسل گذشته آکنده از ترس و نفرت بود و نسل امروز در سایه آنها رشد می کند.

گاندی جی نیم قرن مردم هند را تربیت کرد و به اندیشه آنها جهت داد. ما از شکستها و عقب ماندگیهای اصلی خود خلاص نشدیم اما از او چیزهای بسیاری آموختیم و بخشی از آنچه آموخته ایم هنوز هم باقی است و جزو سنتهای هندی و میراث نژاد ما شده است. مردم ما گاهی با یکدیگر می‌ستیزند؛ من، اما، تصور می کنم، در مجموع، از نفرت به دورند..

تهیه و تنظیم برای تبیان:نرگس امیرسرداری

گشتی در كتاب‌خانه شخصی رهبر انقلاب

گشتی در كتاب‌خانه شخصی رهبر انقلاب
همراه با دكتر حداد عادل


ابتدا این را بگویم كه ما هیچ‌وقت ننشستیم با آقای خامنه‌ای مستقلاً راجع به كتاب‌خانه و حوزه‌ی مطالعات ایشان صحبت كنیم؛ چون این بحث به یك معنا به زندگی شخصی ایشان مربوط می‌شود. وقتی خدمت ایشان می‌رسیم، معمولاً آن‌قدر مسائل مهم و اساسی كشور و مسایل مربوط به فرهنگ و سیاست و رسیدگی‌ به آن‌ها هست كه دیگر معنی ندارد وقت ایشان را بگیریم و بنشینیم منحصراً راجع به كتاب‌خانه‌شان صحبت كنیم. بنابراین آنچه می‌گویم استنباط‌هایی است كه در خلال سالیان طولانی- یعنی سی سال انس و آشنایی با ایشان- در ذهن من جمع شده است.

قلمرو گسترده
اولین نكته این است كه قلمرو علایق‌ مطالعاتی ایشان خیلی رسمی و منطبق بر حوزه‌ی مطالعات متعارف روحانیان نیست. بیشتر روحانیان به اقتضای فضای حوزه و درس و بحثی كه دارند، منطقه‌ی خاصی در مطالعه مورد علاقه‌شان است. هر صنف و گروه دیگر هم همین‌طور هستند؛ مهندس‌ها، پزشك‌ها و... بالاخره هر كسی یك قلمرو مشخص و مخصوصی را برای مطالعه‌ی خودش انتخاب می‌كند. البته ممكن هم هست در هر یك از این اقشار، گروهی اهل مطالعه نباشند اما اگر بخواهند مطالعه كنند، قلمرو خاصی برای آن دارند.
آقای خامنه‌ای غیر از فقه و اصول و معارف اسلامی كه در سنت تحصیلی ایشان، رسمی و درسی بوده و جزء مطالعات تحقیقی و پژوهشی ایشان به حساب می‌آید، از ابتدای زندگی میدان وسیعی را برای مطالعه پیش چشم داشته‌اند؛ همین قلمروهای مطالعاتی هم پیكره‌ی اصلی كتاب‌خانه‌ی شخصی ایشان را شكل می‌دهند.

این قلمرو مطالعاتی اولاً شامل ادبیات می‌شود كه بخشی از مطالعات ایشان را شكل می‌دهد. خصوصاً شعر كه ایشان برای آن اهمیت زیادی قائل هستند و در درك لطایف و ظرائف شعری هم استاد هستند؛ نقد شعر می‌دانند و از جوانی در مشهد در حلقه‌های شعرخوانی و نقد شعر شركت می‌كردند. آن‌هم حلقه‌هایی كه ادبا و شاعران درجه‌ی اول خراسان و پیرمردهای معروف ادبیات اداره‌شان می‌كردند. آقای خامنه‌ای از جوانی با آن محافل در ارتباط بوده و در نتیجه طبیعی است كه در كتابخانه‌ی ایشان، دیوان شعر فراوان ببینید؛ مجموعه‌های شعری قدیم و جدید.
ایشان در عالم شعر فارسی كاملاً به‌روز هستند. بسیاری از جوان‌ها كه ذوق و نبوغی در شعر از خودشان نشان می‌دهند، نزد ایشان شناخته شده هستند. ایشان آثار آن‌ها را دیده‌اند. برای هر شاعری هم حسابی باز می‌كنند و حسن و عیب او را در ذهن دارند و جایگاهی را در مجموعه‌ی ادبیات ایران به او نسبت می‌دهند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8384/H/hadad-adel.jpg
حوزه‌ی دیگر مطالعات ایشان ادبیات داستانی ایرانی و خارجی است؛ اعم از داستان بلند یا داستان كوتاه. شاید بی‌سابقه و بی‌نظیر باشد كه یك مجتهد و مرجع و فقیه از چهل پنجاه سال پیش رمان‌های بزرگی مثل "دُن آرام" شوخولف با ترجمه‌ی به‌آزین و یا آثار رومن رولان مانند "جان شیفته" را خوانده باشد و نسبت به آن‌ها ارزیابی دقیقی داشته باشد. ایشان هنوز هم رمان خارجی می‌خوانند و از خصوصیات‌شان این است كه پس از خواندن كتاب، یادداشتی به‌صورت جمع‌بندی مختصر در پایان كتاب‌ می‌نویسند. من چندین رمان دیده‌ام كه ایشان نظر خودشان را در پایان آن نوشته‌اند. ظاهراً یك‌بار هم تعدادی از این اظهار نظرها توسط حوزه‌ی هنری چاپ شده. ایشان در این یادداشت‌ها رمان را تجزیه و تحلیل می‌كنند كه نویسنده كیست، این رمان كِی و در چه شرایطی نوشته شده، نویسنده چه چیزی را هدف گرفته، و به چه طریقی خواسته مقصودش را بیان كند... این‌ها را می‌نویسند و داوری هم می‌كنند كه خوب بوده یا بد؛ موفق شده یا نه.

قلمرو دیگر مطالعاتی ایشان آثار روشنفكری دوران معاصر است؛ با همه‌ی آن طیف وسیعی كه روشنفكری دارد. از آن‌هایی كه نسبت به دین و مذهب و انقلاب نظر منفی دارند تا آن‌هایی كه نزدیك و طرفدار این مسایل هستند. درواقع یكی از خصوصیات ایشان این است كه جریان روشنفكری معاصر ایران را- خصوصاً قبل از انقلابش را- به‌خوبی می‌شناسند و آثار نمایندگان این دوران را خوانده‌اند. شاید نزدیك‌ترین آن‌ها به طیف مذهبی‌ها، آل احمد باشد. ایشان با شخص آل احمد و با آثار و افكار او آشنا بوده و جایگاه او را در جریان روشنفكری و سبك او را در نثر فارسی كاملاً می‌شناسد. دیگران را هم همین‌طور... آقای خامنه‌ای با عقبه‌ و تبار روشنفكران معاصر كه نویسندگان و روشنفكران عصر مشروطه هستند هم فی‌الجمله آشنا هستند. برای نمونه در این زمینه كتاب "ماجرای روشنفكران اولیه" مورد توجه ایشان است.

حوزه‌ی دیگر مطالعاتی ایشان، تاریخ است؛ مخصوصاً تاریخ ایران. چون علاقه‌ی بارزی به مطالعه‌ی تاریخ و سرگذشت اشخاص و اقوام و برداشت و بهره‌برداری خاص و مناسب از آن دارند. آقای خامنه‌ای شناخت قابل توجهی از رجال و افراد مؤثر در تحولات معاصر- دوران قاجار و بعد از آن تا به امروز- دارند. گاهی كه خدمت ایشان صحبت می‌كنیم و از شخصیتی صحبت به میان می‌آید، می‌بینیم ایشان كاملاً شناخت دارند و ارجاع می‌دهند به فلان كتاب و فلان كتاب كه راجع به فلانی در آن‌ها چنین بحثی شده و چنان نسبتی به او داده شده است.

از دیگر حوزه‌های مطالعاتی رهبر انقلاب، تاریخ شفاهی به خصوص آثار برآمده از انقلاب اسلامی است؛ اعم از كتب مربوط به انقلاب و دفاع مقدس و... از جمله‌ آثار مورد توجه ایشان در این زمینه می‌توانم به  "خاطرات احمد احمد" و "خاطرات عزت‌شاهی" و كتاب‌های "همپای صاعقه"، "دسته‌ی یك" و "دا" اشاره كنم.
فارغ از مطالعه‌ی كتاب‌های به‌روز علوم سیاسی، ایشان توجه خاصی به آثار و كتب علمی و اسلامی، مطالعات مرتبط با سیره  و فلسفه دارند و مجلات گوناگون علمی، فرهنگی و پژوهشی در حوزه‌های مختلف را هم با علاقه و جدیت می‌خوانند.

تفریح ذهنی
اما از خصوصیات ایشان در كتاب‌خوانی، مداومت است. گذشته از مطالعات كاری در مورد موضوعات اساسی كشور، ایشان نوعاً شب‌ها پیش از خواب مطالعه می‌كنند؛ یك مطالعه‌ی سبك. این غیر از مطالعه‌ی سنگینی است كه برای درس خارج فقه‌ یا ایراد یك سخنرانی می‌كنند. مطالعه‌ی آخر شب برای ایشان در واقع برای رفع خستگی و به‌عنوان تفریح ذهنی مطرح است. البته مطالعه‌ی سبك ایشان جزو مطالعات سنگین ماهاست! در این زمینه من خاطره‌ای از ایشان دارم كه خیلی جالب است.
كتابی چاپ شد به نام "مهدوی‌نامه" و مجموعه‌ مقالاتی بود كه به استاد ما دكتر یحیی مهدوی تقدیم شده بود. به جهت علاقه‌ای كه من به دكتر مهدوی داشتم، یك نسخه از این كتاب را بردم و به آقا تقدیم كردم. خودم هم در این كتاب دوتا مقاله داشتم. یكی در معرفی شخصیت مهدوی و یكی هم یك مقاله‌ی علمی در فلسفه‌ی لایب‌نیتس. بقیه‌ی مقالات آن مجموعه هم بیشتر پیرامون فلسفه‌ی غربی بود. پیشنهاد این كتاب هم از خود من بود كه بعداً استادان و برخی دوستان دیگر دنبال كرده بودند و بعد از چند سال این كتاب حدوداً پانصد صفحه‌ای منتشر شده بود. به هر حال من یك نسخه را به ایشان دادم. طولی نكشید كه دوباره خدمتشان رسیدم؛ شاید یك ماه بعد. ایشان فرمودند: "این كتاب را كه به من داده بودی، همه‌اش را خواندم!" من حیرت كردم كه من خودم با این‌كه پیشنهاد تألیف این كتاب را داده‌ بودم و در آن مقاله هم داشتم، یك پنجم آن كتاب را هم مجال نكرده‌ام بخوانم اما ایشان با این‌همه گرفتاری چگونه این كتاب را كه اصلاً به حوزه‌ی كاری‌شان هم ارتباط ندارد، خوانده‌اند! این نشان‌دهنده‌ی تسلط ایشان به مطالعه و علاقه‌ی ایشان به حوزه‌های مختلف فكری و فرهنگی است.

چنان كه گفتم این غیر از مطالعه‌هایی است كه ایشان به اعتبار مسؤولیتشان در نظام و جایگاهشان به عنوان رهبر و مرجع دارند. چون گزارش‌های مربوط به عالم سیاست و چیزهایی كه از مجلات مهم دنیا استخراج می‌شود و در اختیار ایشان قرار می‌گیرد یا كتاب‌های مهمی كه در زمینه‌ی مسائل سیاست كلی جهان و انقلاب نوشته می‌شود كه جنبه‌ی راهبردی دارد هم از دیگر حوزه‌های مطالعاتی ایشان به‌شمار می‌آید كه حسابشان جداست...
بنابراین ایشان متنوع می‌خوانند و البته زیاد؛ در عین حال همه‌‌ی این‌ها را هم در یك منظومه‌ی حساب شده جا می‌دهند. این‌طور نیست كه نشسته باشند تا هر كتابی كه برسد، فی سبیل‌الله بخوانند تا وقتشان پر شود!
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8386/C/khamenei-ketab-880822-005.jpg
یكی دیگر از خصوصیات ایشان در كتاب‌خوانی، كتاب‌خوانی فعال است. یعنی موقع مطالعه، مطالبی را در حاشیه‌ی كتاب یادداشت می‌كنند (مرحوم شهید مطهری هم همین روش را داشتند كه نمونه‌ی آن حاشیه‌‌های ایشان بر دیوان حافظ است). بعد از این‌كه ایشان كتابی را خواندند، دفتر ایشان آن را مشخص می‌كند و یادداشت‌های ایشان را بر این كتاب‌ها ثبت و ضبط می‌كنند. یك‌بار كه من رفتم خدمتشان، گفتم: "تازگی‌ها من كتابی خوانده‌ام به نام «نامه‌هایی از لندن» از تقی‌زاده كه به كوشش ایرج افشار و حدوداً ده پانزده سال پیش چاپ شده. این كتاب واقعاً خواندنی است." بعد كتاب خودم را كه برده بودم، به ایشان دادم و گفتم شما این را بخوانید. ایشان گفتند: "من اگر كتاب شما را بگیرم، نمی‌توانم پس بدهم؛ چون من در حاشیه‌ی آن یادداشت می‌كنم و این كتاب‌ها را دفتر ما این‌جا نگه می‌دارد." گفتم: "حالا شما بخوانید؛ مشكلی نیست!" كتاب را دادم. بعد از مدتی كه كتاب به من برنگشت، ایشان لطف كردند و تصویری از آن صفحاتی كه من خودم یاداشت كرده بودم را برای من فرستادند. البته فكر می‌كنم بعضی از یادداشت‌های ایشان هم با یادداشت‌های من همراه بود كه من الان در كتاب‌خانه‌ی خودم دارم.

نسخه دوم
بسیاری از اشخاصی كه كتابی تألیف می‌كنند، نسخه‌ای هم برای ایشان می‌فرستند. این كتاب‌ها گاهی رسماً همراه با نامه‌ای به دفتر رهبری فرستاده می‌شود كه به دست ایشان می‌رسد. گاهی هم بعضی از ناشرها، انتشارات خودشان را برای ایشان می‌فرستند. اعم از ناشرهایی كه كتاب را با بودجه‌ی دولت چاپ می‌كنند و جزو دستگاه‌های فرهنگی كشور هستند- و رهبری نسبت به كار آن‌ها نظر دارند و آن‌ها كتاب‌هایشان را به عنوان جزئی از كارنامه‌شان برای ایشان می‌‌فرستند- یا ناشرهایی كه به جهت علاقه برای ایشان كتاب می‌فرستند و می‌خواهند ایشان را از نوع كارهایی كه دارند می‌كنند، مطلع كنند. البته رهبر انقلاب از كاستی‌ها و نارسایی‌ها در حوزه‌ی نشر هم اطلاع دارند اما در این زمینه اقدام مستقیم نمی‌كنند.

ناشرانی هستند كه وقتی می‌خواهند برای من كتاب بفرستند، دو نسخه می‌فرستند. من هم می‌دانم كه دلیل ارسال دو نسخه، رساندن آن به آقاست. گاهی ایشان می‌گویند: از كجا مطمئن هستی كه این را برای من فرستاده‌اند؟ می‌گویم: من حدس قوی و قریب به یقین می‌زنم كه این‌ها می‌دانند من خدمت شما می‌رسم و این را برای شما فرستاده‌اند. یك‌بار ایشان فرمودند: "در این‌كه این كتاب‌ها مال شماست، شك نیست. پس شما این كتاب‌ها را مال خود بدان، بعد آن را به من هدیه كن!" گفتم: "اگر شما این‌قدر احتیاط می‌كنید، چشم!" بعدها كه آن ناشر را دیدم، گفتم: "چرا دو نسخه از فلان كتاب فرستاده بودید؟" گفت: "یكی‌ از آن‌ها برای این بود كه بدهید خدمت آقا." گفتم: "من هم به ایشان گفتم، ولی ایشان باز هم تردید داشتند." ناشر گفت: "نه؛ هروقت كه من كتابی می-فرستم، معنایش این است كه نسخه‌ی دوم را به ایشان برسانی." بعد هم دو دوره از سی جلد انتشارات یك‌ساله-اش را فرستاد. انتشارات سخن و آقای علی اصغر علمی كه كارهای ادبی و تاریخی و روشنفكری منتشر می‌كنند، یكی از همین‌هاست. دیگرانی هم هستند كه وقتی می‌آیند دیدن من، خواهش می‌كنند كه یك نسخه از آخرین آثارشان را بدهم خدمت آقا. من هم هر كتابی كه فكر می‌كنم ایشان نسبت به آن ممكن است نظری داشته و حساس باشند و یا از انتشار این كتاب به جهتی از جهات خوشحال شوند، می‌برم خدمتشان.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8386/C/khamenei-ketab-880822-003.jpg
درباره‌ی كتاب‌های خودم هم معمولاً قبل از چاپ نظر ایشان را می‌گیرم. البته من كتاب‌نویس حرفه‌ای نیستم كه مرتب كتاب بنویسم ولی در این سال‌ها هر كاری كه كرده‌ام، خدمت ایشان ارائه داده‌ام. ایشان هم اگر نظری داشته‌اند، فرموده‌اند. البته این اظهار نظرها معمولاً مكتوب نیست؛ می‌نشینم پای صحبت‌شان و گوش می‌كنم. چندی پیش هم ترجمه‌ی قرآن را به ایشان داده‌ام. رفتم خدمتشان و ایشان یادداشت‌هایشان را درباره‌ی بخشی از این ترجمه‌ی قرآن، در دست داشتند و مورد به مورد گفتند كه مثلاً این‌جا نظر من این است و من هم یادداشت كردم. پیغام داد‌ه‌ام كه لطفاً وقتی قرار بدهید تا بیاییم و بقیه‌ی نظر شما را هم بشنویم. تاكنون نظر ایشان را به تفاریق درباره‌ی ترجمه‌ی بیست جزء از قرآن كریم شنیده و یادداشت كرده‌ام.

به هر حال ایشان كتاب‌خانه بزرگی دارند؛ حدوداً ده سال پیش، می‌گفتند این كتاب‌خانه سی هزار جلد كتاب دارد. جالب است كه كسانی مانند مرحوم آیت‌الله نجفی مرعشی اصلاً نیتشان این بود كه كتاب‌خانه درست كنند اما كتاب‌خانه‌‌ی آقا به‌طور طبیعی درست شده است. بخشی از این كتاب‌خانه در منزل شخصی‌ ایشان جا گرفته. آقازاده‌هایشان هم كمك می‌كنند تا این كتاب‌خانه به‌خوبی اداره ‌شود.
در این‌ كتاب‌خانه بخشی هست كه هر چاپی از قرآن از داخل و خارج كه به دست آقا می‌رسد، آن‌ها را در آن‌ می‌گذارند. در نتیجه مجموعه‌ای از انواع قرآن‌ها آن‌جا هست كه شاید دوتا قفسه شده باشد. ایشان هم باتوجه به مضمون برخی روایات كه می‌گوید اگر قرآنی در خانه باشد و آن را نخوانند، این قرآن نزد خداوند متعال از بی‌توجهی شكوه می‌كند، به تناوب از هریك از این قرآن‌ها استفاده می‌كنند. ضمن این‌كه تدبر در قرآن اصولاً مهم‌ترین مورد در میان مطالعات ایشان است.

پذیرای همه
گاهی كسانی كه در زمینه‌ی روانشناسی و رفتارشناسی كار می‌كنند، براساس رفتارها یا نشانه‌های رفتاری افراد، تا اندازه‌ای شخصیت فرد را شناسایی و تصویری از شخصیت او ارائه می‌كنند. اگر من بخواهم با توجه به كتاب‌خانه‌ی ایشان و قلمرو مطالعاتشان چنین تصویری ارائه كنم، باید بگویم: ایشان مردی دانشمند و ادیب است و شخصیتی است كه هم در عالم نظر و هم در عالم عمل، تواناست و نظر و عمل را با هم توأم كرده. تصوری كه من از ایشان دارم، تصور انسانی بافرهنگ و فرهیخته و البته متعهد است. یعنی اعتقاداتی دارد و به اعتقادات خودش هم سخت پایبند است و در راه آنچه كه به آن ایمان دارد، جهاد و مجاهدت می‌كند. در عالم ارزش و ضد ارزش خنثی نیست و جهت‌گیری‌اش كاملاً روشن و شفاف است اما در عین حال وسعت نظر كم‌نظیری هم دارد؛ یعنی نسبت به چهره‌ها و جریان‌های گوناگون نظر و ارزیابی دارد. آنچه در آقای خامنه‌ای دیده می‌شود، اعتقاد و غیرتمندی است و آنچه دیده نمی‌شود، تعصب و تنگ‌نظری. جمع این دو بسیار مهم است.

تعصب و تنگ‌نظری هردو ناشی از جهل است اما ایشان خیلی چیزها درباره‌‌ی ایران و جهان و راجع به اشخاص و افكارشان می‌دانند و همین آگاهی وسیع، به ایشان انصاف و اعتدالی بخشیده كه كم‌مانند است. آقای خامنه‌ای قدر هر اندیشمند و هر جریانی را می‌داند و از دارایی‌های فكری و علمی اشخاص مختلف و از توانایی‌هایشان بی‌اطلاع نیست. به همین جهت است كه اشخاص و جریان‌ها هم هركدام با ایشان ربط و رابطه‌ای دارند. گاهی ایشان شرح احوال پدربزرگ چهره‌ی برجسته‌ای را كه الان دارد زندگی می‌كند و این‌كه او در چه فنی از فنون تبحر داشته را دقیق می‌دانند. وقتی به این چهره‌ می‌رسند، از آن پدربزرگ یاد می‌كنند كه من شنیده‌ام یا خودم دیده‌ام كه جد بزرگ شما در نجف یا مشهد چنان بوده... این باعث می‌شود كه هركسی بتواند جایگاهی نزد ایشان داشته باشد.

از روشنفكر و شاعر نوپرداز یا شاعر كهن‌سرا گرفته تا دانشمند سلول‌های بنیادین و... هیچ‌كس پیش ایشان غریب نیست. برای همه‌ی آن‌ها جنبه‌هایی در شخصیت آقای خامنه‌ای هست كه آن‌ها را خوشحال می‌كند. یك‌وقت كتابی از مجتبی مینوی چاپ شده بود به نام "مینوی و گستره‌ی ادب فارسی" كه خواهر مرحوم مینوی- ماه‌منیر مینوی- مقالات او را گردآوری كرده بود. چند سال پیش من این كتاب را خواندم. یك نسخه هم برای آقا گرفتم. چون نمی‌دانستم نظر ایشان نسبت به مینوی چیست و آیا با او آشنایی دارند یا نه، پاورچین پاورچین گفتم كه آقا این كتاب را هم بد نیست ملاحظه كنید؛ اما دیدم كه ایشان مینوی را كاملاً می‌شناسند و نسبت به علم و دانش و شخصیت او نظر مثبت دارند و با او ملاقات هم داشته‌اند. به هر حال ایشان با خوشحالی كتاب را گرفتند و كمی هم درباره‌ی مینوی صحبت كردند. مینوی سال 1356 فوت كرده. من بعید می‌دانم اگر همین حالا به هم سن و سال‌های آقا در حوزه‌ مراجعه شود، به تعداد انگشتان دست كسانی باشند كه مینوی را بشناسند و تصوری روشن از او داشته باشند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8386/C/khamenei-ketab-880822-001.jpg
بنابراین ایشان به بركت مطالعه‌ی دائمی در طیفی وسیع و حضور در محافل ادبی و شور و نشاط و ذوقی كه در كنار حركت و تحرك اجتماعی و سیاسی داشته‌اند، ذهنی غنی و دیدی وسیع پیدا كرده‌اند. این در كار رهبری یك كشور بزرگ با پیشینه‌ی كهن مانند ایران با چنین مردم بااستعداد و اهل ذوق و با سلیقه‌ها و قومیت‌های گوناگون، بسیار ارزشمند است. من در غزلی كه درباره‌ی ایشان سروده‌ام، گفته‌ام كه:
گر كسی از من نشانی از تو جوید گویمش         خانه‌ای در كوچه باغ دل، پذیرای همه
باتوجه به این ویژگی‌ها اگر بخواهیم از میان شخصیت‌های برجسته‌ی فرهنگ و سیاست در تاریخ ایران شخصیتی نزدیك به شخصیت ایشان پیدا كنیم- كه البته مستلزم این است كه احاطه‌ی نسبی به فرهنگ و تاریخ ایران داشته باشیم و چهره‌ها را به درستی بشناسیم- شاید بتوان خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی را- آن‌هم صرفاً از برخی جهات، نه از همه‌ی جهات- مثال زد كه البته رئیس كشور نبود؛ وزیر بود اما وقتی احوالاتش را می‌خوانیم، می‌بینیم در عین حال كه امور مهم كشور به دستش بوده، در فضل و دانش هم یگانه‌ی دوران خود بوده است. خواجه نصیرالدین طوسی هم از این‌گونه شخصیت‌هاست كه در میان رجال سیاسی تاریخ ما از كسانی است كه اهل فرهنگ و مطلع از معارف عصر خود بوده‌ است. البته نباید فراموش كرد كه هر تشبیهی از یك جهت مُقرِّب است و از جهت دیگر مُبعِّد...

این‌ها مربوط به حوزه‌ی زندگی شخصی ایشان است. از نگاه رسمی هم ایشان همواره به مسؤولان توصیه می‌كنند كه مكان و امكانات مناسب برای كتاب‌خانه‌ها فراهم كنید. به دستگاه‌های فرهنگی هم متناسب با مأموریت و وظیفه‌شان مرتباً توصیه می‌كنند كه بیشتر و بهتر كار كنید، كتاب تألیف كنید و در اختیار مردم قرار بدهید. به مردم هم توصیه می‌كنند كه بیشتر كتاب بخرید و بخوانید؛ البته كتاب‌های خوب و مفید. گاهی كه می‌روم خدمت ایشان، می-گویم: "می‌خواهم به شما مژده بدهم كه ناشری پیدا شده و مثلاً برای تاریخ ایران برنامه‌ای دارد كه دویست جلد كتاب منتشر كند و تا حالا بیست‌ دفتر از آن‌ها چاپ شده كه این‌هاست..." ایشان هم بسیار خوشحال می‌شوند. آقای خامنه‌ای، ایران اسلامی‌ای می‌خواهند كه مردمش دانشمند و دانش‌دوست و كتاب‌خوان و اهل فكر و فرهنگ باشند. این آرزویی است كه ایشان برای این كشور و این مردم در سر دارند.

یك پیشنهاد
بعضی‌ها برای برخی كتاب‌ها تبلیغات جالبی می‌كنند؛ مثلاً "1001 كتابی كه پیش از مردن باید خواند!" یا "100 كتاب كه جایش در كتاب‌خانه‌ی شما خالی است!" و این چیزها... حقیقت این است كه چنین توصیه‌هایی بسیار مشكل است و نسبت به اشخاص گوناگون فرق می‌كند. البته همه‌ی كتاب‌ها شیرین است اما بستگی دارد به علاقه‌ی خواننده. ممكن است كتابی برای یك فرد خوب باشد و برای دیگری اصلاً جذاب نباشد...
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8025/C/khamenei-880614-5-011.jpg
چندی پیش یكی از دوستانم در سفارت ایران در لندن در یك پرسش كتبی از من خواست بهترین كتابی كه خواندنش را توصیه می‌كنم، معرفی كنم. ابتدا گفتم این پرسش اشكال فنی دارد! ولی بعد گفتم كتابی كه من دوست دارم كسانی مانند شما بخوانند، "شرح زندگانی من" از عبدالله مستوفی است. كتابی كه از نظر من برای خیلی‌ها مفید است؛ چون برای شناخت ایران، دید تاریخی و فرهنگی خوبی میدهد و برای شناخت فرهنگ، سنت‌ها، اوضاع اجتماعی و تحولاتی كه در آن صورت گرفته، بسیار مناسب است. ضمناً به قلم شیوای یك آدم اصیل هم هست. خیلی دوست دارم بتوانم در یك فرصت مناسب نقدی مفصل در معرفی این كتاب بنویسم...

معرفی کتاب

جادوي گفتار
ذهنيت فرهنگي و نظام معاني در انتخابات دوم خرداد
017808.jpg
هر رخداد بنيادين كه سرآغاز دوره يي خاص و طليعه عرصه جديدي از معيشت و معرفت باشد، به همراه خود نظامي از واژگان و مقدم بر آن، منظومه يي از ذهنيتهاي فرهنگي به ارمغان مي آورد كه درمجموع، هويت فكري جديدي خواهد آفريد. پديده دوم خرداد، گويا از زمره اين رخدادهاست كه در آستين خود، حوادث بديعي معطوف به تغيير گفتار سياسي و حتي معرفتي ـ فرهنگي ايران آفريد. قاموس واژگاني دوم خرداد متضمن مفاهيمي بود كه سابقه يي در موقعيت فرهنگي ما نداشت و پيامدهايي به وجود آورد كه منجر به تحول فضاي فكري ما شد. چند و چون اين تحولات و ريشه يابي و زمينه شناسي آنها، دست مايه «جادوي گفتار» است. «در اين كتاب درصدد پاسخگويي به اين پرسش اساسي هستيم كه انتخابات دوم خرداد نمايانگر چه تحولاتي در گفتار و نظام تبعيت سياسي است. اين كتاب بر ادراكي خاص از مفهوم فرهنگ و نسبت فرهنگ و سياست استوار است و بر مبناي چنان ادراكي، تحولات جاري در سطح فرهنگ سياسي مسلط در ايران را كه مجتملاً در جريان دوم خرداد بروز ونمود يافته است مورد مطالعه قرار مي دهيم.» محمد جواد غلامرضا كاستي، محقق و مؤلف كتاب حاضر، افق بحث را صرفاً در حوزه مفاهيم نظري محصور نكرده است بلكه به مطالعه يي موردي و جزيي پرداخته است و منازعات و مناقشات سياسي در عرصه انتخابات دوم خرداد را ناظر بر مواضع و شعارهاي دو نامزد مهم آن، ناطق نوري وخاتمي، به كاوش گرفته است. روش كار او آنگونه كه در مقدمه كتاب آمده است، تحليل گفتماني است اما به جاي استفاده از پرسشنامه، روش عميق مطالعه متون را برگزيده و متون محدودي را مدنظر قرار داده است: سخنرانيها، مصاحبه هاي مطبوعاتي و بيانيه هاي دو نامزد اصلي انتخابات و حاميانشان تا جايي كه در سلام و رسالت چاپ شده اند.
كتاب حاضر در پنج فصل و يك نتيجه و مقدمه يي مطول و مفصل فراهم آمده است. مؤسسه فرهنگي آينده پويان، نشركتاب حاضر را بر عهده داشته است.

مصاحبه

در باره کتاب جريانها و سازمان هاي مذهبي

مصاحبه با رسول جعفریان

ماجرای نوشتن این کتاب

علاقه من به تاریخ معاصر به سالهای 63 – 64 بر می گردد. اولین موضوع مورد علاقه من مشروطه به خصوص بحث تحصن در سفارت انگلیس بود که بعدها کتابی هم در این باره نوشتم. بعدها درس ریشه های انقلاب مطرح شد و من هم نوشته ای برای کلاس در این زمینه تدوین کردم که یک چاپ محدود هم شد. عنوانش ذهنیت غربی در تاریخ معاصر ایران بود. به تدریج بحث از تاریخ معاصر را به حاشیه راندم. چون سرگرم تاریخ اسلام و تاریخ تشیع و بعد هم تاریخ صفوی بودم. در سال 78 بود که کلاسی برای عده ای از دانشجویان در باره جریان شناسی تاریخ معاصر داشتم. یک خلاصه چهل صفحه ای در باره افکار و اندیشه های اساسی که در دوره پیش از انقلاب بود نوشتم. آن نوشته پایه کتابی شد که سال بعد به عنوان جریان ها و جنبشهای مذهبی در میان سالهای 1320 تا 1357 نوشتم.

 

و بعد از آن چگونه شد که کتاب در هر چاپ تغییر می کرد؟

من از اوائل کار پژوهشی یک رسمی را از یکی از استادانم به ارث بردم و آن این که وقتی کتابی چاپ می کردم و به موضوع آن علاقه داشتم، یک نسخه را به عنوان نسخه اصل انتخاب کرده حواشی و اضافاتی را کنارش می نوشتم. اما از زمانی که کار نوشتن را با رایانه انجام می دادم شاید حوالی سالهای 72 به بعد و دیگر با دست چیزی ننوشتم، این شانس را داشتم که اضافات را در رایانه اضافه می کردم و راحت‌تر بودم. بر اساس همین رویه بود که بلافاصله بعد از چاپ اول شروع به اصلاح کتاب کردم. واکنش نسبت به کتاب هم جالب بود. نقدهای چندی از طرف دوستان نوشته شد و شخصا تحویل خودم شد. تعداد آنها واقعا قابل توجه بود. دلیلش هم این بود که کتاب برای نسلی بود که خود درگیر بخشی از آن رویدادها بود. بدین ترتیب سال بعد چاپ دیگری کردم. چاپ سوم هم اضافاتی داشت. چاپ پنجم که خیلی اضافه داشت. چاپ ششم و هفتم هم با اضافات چاپ شد. اما اکنون که چاپ هشتم چاپ شده عینا همان چاپ هفتم است. در این باره دوستان بعضا اعتراض می کردند. من از یک جهت اعتراضشان را وارد می دانستم اما نمی توانستم دست از اضافه کردن به خصوص اصلاح بردارم. به خصوص که برخی از اصلاحات به حقوق شخصی افراد مربوط می شد.

 

اظهار نظرها نسبت به آن چگونه بود؟

حاشیه نویسی برخی از دوستان ادامه داشت. من نسخه ای از آن را خدمت حضرت آیت الله خامنه ای دادم. ایشان بسیار می خواند و بارها از افراد مختلف شنیده ام که روی آثار آنان مطالبی نوشته اند. روی این کتاب هم یادداشت هایی مرقوم فرمودند. فکر می کنم حوالی هفتاد مورد بود. بعدها این مطالب را ضمن یک جزوه گردآوری کرده و دفتر رهبری به من داد. من هم چاپ چهارم را اضافه نکردم، چاپ پنجم هم انجام شده بود آن مطالب را در چاپ ششم افزودم. البته آقای جلال الدین فارسی هم یادداشت هایی روی چاپ سوم نوشته بودند که آنها را در چاپ پنجم به نام خود ایشان در پاورقی آوردم. بسیاری از اصلاحات افراد و دوستان دیگر را هم در متن وارد کردم. روی هم رفته این اظهار نظرها خیلی به بهبود کار کمک کرد. بیفزایم که اصلاحات و اضافات در چاپ هفتم هم ادامه یافت اما چاپ هشتم افست همان چاپ قبلی است.

 

چه نیازی به این کار بود؟

فکر می کنم اگر نیازی به آن نبود این چنین مورد استقبال قرار نمی گرفت. اما اینکه چه نیازی بود شاید دلیلش آن بود که ما همچنان در نگارش تاریخ دوره پهلوی نیازمند کارهای بیشتری هستیم. نسلی که انقلاب کرد سختی های آن دوره را حس کرده بود و انقلاب کرد اما تاریخ آن دوره را عمیقا نمی شناخت. به خصوص نسلی که از پس از پانزدهم خرداد به صحنه آمد با تحولات دوره پیش از آن یعنی تحولات پس از شهریور 1320 آشنا نبود. این عدم آشنایی به خصوص در تطوری بود که در اندیشه دینی و مذهبی رخ داده و به تدریج ورود در سیاست پیدا کرده بود.

 

این اثر چگونه تاریخی است؟

از دید خودم نوعی تاریخ فرهنگی است، اما نه مانند تاریخ ادبیات یا تعلیم و تربیت و امثال اینها. بلکه نوعی تاریخ فرهنگی با این بیش که اندیشه و کتاب و نوشته و نظریه تا چه اندازه آدم های سیاسی می سازد و سپس جریان ایجاد می کند و بعد هم منجر به بروز یک جنبش سیاسی می شود. طبعا تاریخ اجتماعی یا تاریخ سیاسی نیست بلکه یک تاریخ فرهنگی است. به همین دلیل سخن از آدم هایی است که شاید معلم یا روحانی ساده ای هستند اما نوشته های آنها موج ایجاد می کند یا اگر نه جریانی محدود به راه می اندازد که به انضمام نظریات دیگر راهی تازه در تحولات اجتماعی و سیاسی می گشاید. شخصیت های این کتاب نوعا سیاسی نیستند، چنان که مقاطعی هم که در این کتاب اساس تقسیم بندی است، مقاطع مهم سیاسی نیست.

 

آیا تحولات مورد نظر شما روند به خصوصی را طی می کند؟

اساسا بنای کتاب بر همین است که از شهریور 20 به این طرف یک روندی در تحولات فکری – مذهبی آغاز شد و به انقلاب اسلامی 57 ختم شد. شما دقیقا می توانید شروع یک جریان را که در ظاهر منکوب شده بود ببینید. روزهای نخست مثل آدم خوابی است که بیدار می شود. اما خیلی زود سرپا شده و راه می افتد. قدری از اوضاع عقب مانده و لذا می کوشد تا این عقب ماندگی را جبران کند. گاهی ناشیانه جبران می کند و گاه قدم های درست بر می دارد. یک تجربه مهم در نهضت ملی دارد. این زمان در حاشیه است. جریان ملی و حزب توده از او قوی تر هستند. البته در برخی از شهرها مانند شیراز سامان بهتری دارد اما سردرگم است. این سردر گمی با یک تحول فرهنگی ده ساله از 32 تا 42 تا حدودی جبران می شود. رهبری جریان مذهبی تا این زمان دست مرجعیت و حوزه نیست اما به تدریج در این ده سال این تحول هم صورت می گیرد. در 42 به پختگی می رسد و در نقش رهبری وارد سیاست می شود. اما ته مانده های افکار چپ همچنان نیرومند است و مذهبی ها را به رغم تکاپوی جدی تهدید می کند. اما عاقبت عوامل مختلفی تحول مذهبی را به روز کرده و جهت دار می کنند و در انقلاب 57 می تواند در نقش رهبری باقی بماند و انقلاب را محقق کند. بنده در این کتاب سعی کرده ام تا این روند را بر اساس شواهد تاریخی نشان دهم. البته در باره برخی از این مراحل و مقاطع و اشخاص درگیر نوشته های خوبی به خصوص در این چند سال منتشر شده و باز هم در حال انتشار است.

 

با این همه اختلاف نظری که در تاریخ معاصر در این برهه انتخابی وجود دارد چه کرده اید. گزینش مثل بقیه برای عقیده خود یا ...

 

این ادعا که کسی بگوید تاریخ بدون جهت می نویسد یک ادعای دروغ است. فقط درصد بالا و پایین دارد. تنها تفاوت در رعایت موازین ومعیارهای پژوهشی است. از نظر من مهم برخوردی است که با کتاب از دید عموم و قشرهای مختلف با دیدگاه های مختلف می شود. شما یک وقت برای یک جمع محدود با خط فکری مخصوص می نویسید. یک وقت جمع بزرگتر و بزرگتری را در نظر می گیرید. این به شما بر می گردد. اما در باره مخاطبان، اگر تصور غالب آنها مثلا بیش از هفتاد هشتاد درصد تا حدودی هم مثبت باشد نشان می دهد که جهت گیری شما روی روال و قاعده ای معقول بوده است. هرچه این درصد بالاتر برود بهتر است. تلاش من در جمع میان جهت گیری های مختلف رعایت بوده است. البته انتقاد زیاد بوده است اما غالبا از موضع خاص کتاب در زمینه گرایش ها و جریانهای مذهبی به عنوان یک موضع نه لزوما بی طرف بلکه کم طرف یاد شده است.

 

مثلا شما تعارض میان فدائیان اسلام با آیت الله العظمی بروجردی را چگونه تحلیل کرده اید.

شما وقتی یک نگاه جامع داشته باشید در ضمن هر کسی را هم در ظرف خودش بگذارید به راحتی می توانید بدون موضع گرفتن مواضع آنها را بیان کنید. آنچه می ماند برخوردهاست که گاه به دیدگاه مربوط می شود گاه به اخلال برخی از عناصر. وقتی همه اینها را توضیح بدهید بدون آن که بخواهید از کسی جانبداری کنید، مخاطب خود را در جریان ماوقع قرار خواهید داد. در این بخش من از هیچ اظهار نظری که در باره این مخالفت بوده فروگزاری نکرده ام. هر کسی با هر گرایشی می تواند از آن استفاده کند. اما بالاخره من هم موضعی دارم و آن بر اساس روندی است که در کل کتاب داشته ام و آن نشان دادن غلبه نگره مرجعیت بر امور سیاسی در این دوره و طبعا احترام به این دیدگاه به عنوان یک حرکت و موضع درست است.

 

در این تحولی که به نظر شما به صورت یک روند رو به رشد به خصوص در بخش سیاسی صورت گرفت، چه چیزی را می توان مهم ترین نکته تلقی کرد؟

 

در تفکر سیاسی شیعه چه چیزی اهمیت دارد؟ به نظرم من اهمیت مسأله در سیاسی شدن دوباره روحانیت پس از یک دوره عقب نشینی در جریان مشروطه است. این حرکت با تکیه روی اصل طراز اول و احیای آن در سالهای پس از شهریور بیست آغاز می شود. نخستین بار فدائیان بحث حکومت اسلامی را در بیانیه مفصل خود مطرح می کنند. اندکی بعد کسان دیگری مانند تقوی تحت تأثیر اندیشه های سیاسی اخوانی در باره حکومت اسلامی کتاب می نویسند. در حوالی سالهای 37 – 38 بحث هایی در باره طرح حکومت اسلامی میان شماری از روحانیون جوان قم نظیر مرحوم بهشتی و دوستانش مطرح می شود. در سال 44 کتاب مفصلی درباره حکومت اسلامی توسط حیدرعلی قلمداران نوشته می شود که فهم تشیع از دریچه تسنن به خصوص اندیشه های اخوانی است. از سال 47 – 48 امام بحث حکومت اسلامی را مطرح می کند. این جریان ادامه دارد تا سالهای 55 – 56 که چندین کتاب در این باره نوشته می شود. سیر این نوشته ها و تألیفات نشان می دهد که تحول سیاسی مزبور در چه مسیری گام برداشته و چگونه به انقلاب 57 رسیده است. بنده یک بحث مستقلی در باره این قبیل نوشته ها و تطور آنها در کتاب آورده ام. جدای از این که دو جلد رسائل سیاسی دوره پهلوی را چاپ کردم که اصلش چهار جلد بود و متأسفانه دو جلدش چاپ شد.

 

شما این مسأله نگارش ها در یک زمینه های به خصوص را دنبال کرده اید. چرا؟

به نظرم من تاریخ فرهنگی همین است که شما دنبال کنید در باره یک موضوع مهم فکری که روی جامعه و تاریخ تأثیر دارد در یک برهه خاص چرا چندین کتاب و مقاله نوشته شده و سرنوشت اینها چه بوده است. برای مثال در یک دوره خاص تاریخی چندین رساله و کتاب در باره محکم و متشابه نوشته می شود. یا در یک مقطع چندین کتاب در باره رجعت نوشته می شود. یا یک مرتبه در باره امر به معروف و نهی از منکر چندین کتاب نگاشته می شود. این مسأله منحصر به دوره معاصر نیست در قدیم هم همین طور بوده است. فرض کنید در دهه نخست انقلاب مشروطه، دهها رساله سیاسی در توجیه مشروطه یا رد آن نوشته می شود. جریان شناسی فرهنگی درست همین است که خط این نگارشات را دنبال کرده و بستر اجتماعی – تاریخی آن را روشن کنیم.

 

حالا برویم سراغ اشخاص. شما از افراد زیادی به عنوان کسانی که سازنده افکار ویژه بوده اند یاد کرده اید. جالب ترین اینها چه کسی است؟

 

به نظرم این کتاب در این زمینه «پدیده» فراوان دارد. مثلا محمد باقر کمره ای یک نمونه شگفت بود. من کمتر در مورد ایشان چیزی می دانستم و با دنبال کردن های زیاد توانستم تازه های فراوانی پیدا کنم. آدم شگفتی بود. مثلا اولین کسی است که در فضای فکری جدید یک رساله عملیه چهار جلدی مستدل می نویسد و بر این باور است که دیگر رساله عملیه بدون دلیل مورد قبول نسل جدید نیست. یا برای مثال اولین روحانی است که حق رأی برای زنان در مجلس قائل است و سال 39 چند مقاله در این باره نوشته است. کمره ای بدون این که آدم وابسته به حکومت باشد اصلاحات ارضی را مطابق قواعد شرعی می دانست و در این باره هزینه زیادی هم پرداخت. او اولین کسی است که بخشی از تاریخ اسلام را به صورت فیلم نامه یا متنی برای نمایش نوشت. او حتی داستان عشق خودش را هم ضمن یک جزوه کوچک نوشت و نامش را روی آن نیاورد. یک پدیده شگفت است. از این قبیل نمونه ها در کتاب جریانها زیاد است. اصلا باور من این است که ما باید در صدد کشف این افراد باشیم تا تاریخ فرهنگی خودمان را درست بفهمیم. البته در باره برخی از اشخاص هم که مشهور بودند من روابطی را مطرح کردم که گرچه ناشناخته نبود اما کاربرد آن در تاریخ تفکر دینی معاصر ما جالب بود. مثلا ارتباط بین خرقانی و طالقانی. یا ارتباط بین خرقانی و قلمداران. یا ارتباط بین طالقانی و حکمی زاده نویسنده اسرار هزار ساله که خواهر زاده آیت الله طالقانی بود. به هر حال از این پدیده ها در کتاب فراوان است و به نظرم باز هم جای کار دارد.

 

روش شما برای استخراج این مطالب چگونه بوده است؟

مثل دیگران. روش تازه ای در کار نبوده است. بیشتر مطالب از کتابها و نشریات است. البته یافتن هرچه بیشتر کتاب و نشریه مدیون جستجوی گسترده است. باید برای چنین کاری ساعات ها آن هم با هدف در میان کتب کتابهای قدیمی جستجو کرد. برای من یکی از شیرین ترین اینها کتابخانه مسجد اعظم قم بود. این کتابخانه حاوی نشریات و جزوات زیادی است که برای شناخت افکار این دوره به کار می آید. البته این که من مدیر کتابخانه تاریخ هم هستم خیلی به من کمک کرد. ما در این کتابخانه اکنون نزدیک 85 هزار جلد کتاب داریم. در میان اینها، از ابتدا من به کتابچه ها خیلی اهمیت می دادم. زیرا به خصوص در یک مقطع این کتابچه ها خیلی ارزشمند بوده اند و نقشی موثر در تحولات داشته اند. نشریات زیادی هم دیدم. از اول تا آخر آنها را ورق زدم. برای تحولات دهه بیست هیچ نشریه دینی مانند آیین اسلام به من کمک نکرد. واقعا عالی بود. اما به جز نشریات و کتابها، از خاطرات افراد هم خیلی استفاده کردم. این البته منظم نبود. هرجا که اشکالی پیدا می شد و راه حل خاطره ای طلب می کرد سراغ می گرفتم. گاهی هم افراد کمک می کردند. بعد از چاپ ششم برخی از دوستان خاطرات خود را در باره بخشی از کتاب نوشتند. برای مثلا سردار رشید در باره دزفول چند صفحه ای برایم نوشته فرستادند که جالب بود. دوستم حاج قاسم تبریزی هر بار کتاب را می خواند و اطلاعاتی در اختیارم می گذاشت. مخصوصا خاطرم هست در باره ناشران آثار مذهبی در تهران پیش از انقلاب مطالب خوبی برایم نوشت وفرستاد.

 

ا

 
گر خودتان بخواهید از کتابتان انتقاد کنید چه اشکالاتی را وارد می دانید؟

یک اشکال را که به من گفته اند و منم در مقدمه هم آورده ام وارد می دانم. کتاب در برخی از جهات غنی و در بسیاری از جهات فقیر است. در بخشی از مسائل جستجوی خوبی صورت گرفته اما مباحثی هست که خیلی به اختصار آمده و نتیجه گیری ناقص است. گاهی گفته می شود که در برخی از بحث ها به نتیجه گیری نرسیده اید. این هم درست است اما نه در همه موارد. مثلا در باره دکتر شریعتی این اظهار نظر شده است. این مسأله بیشتر از این که به تحقیق یا تقیه مربوط شود به خود موضوع بر می گردد که تأویل بردار است. خود موضوع چند وجهی است. ممکن است مخاطب انتظار داشته باشد که من یک نظر صریح بدهم و او را راحت کنم اما واقع مطلب این است که با این حال او خلاص می شود اما من ناراحتم. چون شواهد و قرائن چند سویه است و رسیدن به جمع بندی مشکل. پس از نظر من بهتر است هر آنچه می دانم فعلا اظهار کنم اما موضع صریح نگیرم. البته اشکالات کتاب بیش از این هاست. کتاب مبانی تئوریک خوبی ندارد. این طبیعی است چون کتاب من تاریخی است نه اجتماعی. دغدغه اول من تاریخ است تا نظریه پردازی

به نقل از سایت کتابخانه تخصص تاریخ

معرفی کتاب

يادنامه امام موسي صدر

 (ج 1 - 2) (930 صفحه)

تصحيح: سيد هادي خسروشاهي
تاريخ چاپ: 1387
ناشر: موسسه فرهنگي تحقيقاتي امام موسي صدر
یکی از چهره های برجسته معاصر ما امام موسی صدر است که به قطع و یقین در آینده، شخصیت او برجسته تر از آنچه دیروز و امروز از او می شناسیم، مطرح خواهد شد.
آقای خسروشاهی از چهره های برجسته در عرصه فرهنگ و سیاست در حوزه علمیه قم بوده و هست.
از امتیازات ایشان آن است که اسناد زیادی را نگاه داشته و این اسناد و مدارک علمی به دلیل موقعیت خاص ایشان در میان جریان های فکری و فرهنگی و حوزوی نهایت ارزش را دارد.
شاید در میان روحانیون جایگاه ایشان را بشود مانند افشار در میان روشنفکران دانست. البته این تشبیه کاملی نیست اما از جهاتی قابل قبول است.
رفاقت ایشان با بسیاری از چهره های مذهبی – سیاسی معاصر سبب شده است تا دست ایشان برای نگارش در باره آنان یا وادار کردن دیگران به نوشتن در باره ایشان باز باشد. یکی از چهره های برجسته معاصر ما امام موسی صدر است که به قطع و یقین در آینده، شخصیت او برجسته تر از آنچه دیروز و امروز از او می شناسیم، مطرح خواهد شد.
مجموعه مقالات حاضر در دو جلد اما در یک مجلد حاوی 930 صفحه است و طی آن مقالات بیشماری از افراد فراوان در باره این مرد درج شده است. طبعا بسیاری پیش از این چاپ شده اما مطالب تازه هم در آن فراوان است.
علاوه بر مقالات اسناد و تصاویری هم در انتهای هر جلد آمده که قابل توجه است.
تعداد مقالات به قدری زیاد است که بنده از ارائه فهرست آنها هم در اینجا معذورم.

معرفی کتاب

گزارشي از سير تاريخي
 عقل گرايي در جهان اسلام
از وحي به عقل
008097.jpg
سيدعلي هاشمي
كلام اسلامي تا قرن پنجم تقريباً مستقل و متمايز از دو نهضت فلسفه و تصوف رشد كرد. از آن پس، با رويارويي جدي و تعامل هرچه بيشتر اين سه حوزه، آنها به شدت از يكديگر تأثير پذيرفتند. از اين زمان ديگر نه غزالي مي توانست بدون توجه به فلسفه و عرفان انديشه ورزي كند و نه ابن رشد قادر بود كلام و عرفان را ناديده گيرد. عقل گرايي از اين دوره به تدريج بغرنج و پيچيده مي شود و تحليل آن نياز به پژوهش بيشتر دارد. اين مقاله با اشاره به عوامل پيدايش عقل گرايي در جهان اسلام، با برشمردن برخي از نمايندگان آن، سيري تاريخي از آن ارائه مي دهد.
***
نص گرايي در آغاز بيش از آنكه يك مكتب كلامي باشد، يك بينش و زمينه فرهنگي است كه انديشه هاي گوناگون از آن سرمي زند و برمي آيد . با اين همه، غلبه نص گرايي در سال هاي نخستين اسلامي را نبايد تنها يك پديده طبيعي دانست. حاكميت سياسي در حمايت و تقويت اين جريان بي تأثير نبود. معلوم است كه در چنين فضايي جمود بر آيين هاي مذهبي و گرايش بي چون و چرا به چيزي كه مي توانيم آن را سنت مهارشده بناميم تا چه حد براي حاكميت سياسي آن دوران پسنديده و پرفايده بود. در واكنش به نص گرايي افراطي، به تدريج جريان ديگري در جامعه اسلامي رشد كرد كه بعدها صورت نهايي اش را در فرقه معتزله يافت. هرچند نزاع بين اين دو گروه در آغاز بر دو مسأله جبر و اختيار و تشبيه و تنزيه دور مي زد، اما اين رويارويي گسترش يافت و معلوم شد كه در اصل اختلاف بر سر شيوه برخورد با متون ديني است. اهل حديث ظاهر الفاظ قرآن و روايات را سرلوحه ديانت خويش مي گرفتند و معتزله ، با استمداد از عقل ، راه را بر توجيه و تاويل متون ديني باز مي كردند.
عوامل پيدايش عقل گرايي
گرايش به تفكر را پيش از هرچيز بايد در خود اسلام جست وجو كرد. قرآن، برخلاف متون ديني يهود و نصارا، پيوسته بر عنصر عقل و تفكر تأكيد مي كند. با وجود اين، عقل گرايي در اسلام بي شك از عوامل بيروني اثر پذيرفته است. گسترش اسلام و مواجهه مسلمين با فرهنگ هاي ديگر دو تأثير مهم در انديشه اسلامي برجاي گذاشت: از يك سو علوم و افكار بيگانه به تدريج بر ذهنيت جامعه اسلامي اثر گذاشت و از سوي ديگر دانشمندان اسلامي را براي دفاع از مباني ديني در مقابل اديان و فلسفه هاي معارض برانگيخت. به ياد داشته باشيم كه خردباوري، حتي در اوج شكوفايي آن، معمولاً اقليت فرهيخته جامعه است و توده متدين ايمان و تعبد ديني را بر چون و چراهاي عقلي ترجيح مي دهد. رشد عقل گرايي از يك سو و انحطاط و جمود حنابله از سوي ديگر، علماي اهل سنت را به بازنگري و پيرايش در ديدگاه هاي سنتي فراخواند. با آغاز قرن چهارم ،جريان نص گرايي وارد مرحله تازه اي مي شد. شخصيت بزرگ اهل تسنن به طور جداگانه دست به احيا و بازسازي انديشه ديني و جذب عناصري از كلام معتزلي زد: ابوالحسن اشعري. اشعري بيشتر به حفظ اصول حنابله در قالب هاي جديد پرداخت. اشعري را حد واسط ميان اهل الحديث و معتزله دانسته اند. به اين ترتيب در قرن چهارم حلقه هاي پيوند ميان نص گرايي و عقل گرايي تكميل شد و نخستين تقريب ميان اين دو جريان شكل گرفت.
مفهوم عقل در بين دانشمندان اسلامي از همان آغاز داراي دو جنبه نظري و عملي بود و اختلاف معتزله با اهل حديث را در هر دو جنبه مي توان ديد. هرچند اين تفكيك از آغاز روشن نبود، اما در واقع دو مسأله مهم كلامي آن روزگار، يعني تشبيه و تنزيه و جبر و اختيار، تجلي اين دو جنبه از عقل بود. اهل حديث معتقد بودند كه اوصاف باريتعالي را بايد به همان معناي ظاهري كه در آيات و روايات آمده پذيرفت و عقل را حق چون و چرا يا توجيه وتأويل نيست.
معتزله، در مقابل، داوري عقل را هم در معارف عقلي و هم در احكام عقل پذيرفتند. به نظر آنها: المعارف كلها معقوله بالعقل، واجبة بنظر العقل، و شكر المنعم واجب قبل ورود السمع والحسن والقبح ذاتيان للحسن والقبيح . از ديگر نزاع هاي ميان اهل حديث و معتزله اين بود كه آيا شناخت خداوند امري نظري و اكتسابي است يا از امور بديهي است كه عقل و فطرت انساني آن را به ضرورت و اضطرار درك مي كند. نص گرايان عموماً معرفت الهي را امري روشن و بديهي شمرده اند. برعكس ، معتزله بر اين باور بودند كه معرفت خداوند جز از طريق نظر و استدلال حاصل نمي شود. همين اعتقاد بود كه معتزله را به تأسيس علم كلام و تنظيم اصول و قواعدي براي شناخت خداوند و صفات و افعال او واداشت.
اگرچه به ظاهر اشعري عقل را تنها براي تثبيت و دفاع از مباني اهل حديث به خدمت گرفت، اما همين كه پاي عقل به ميان آمد، عقايد ديني پذيرفته شده يكي پس از ديگري تقييد و تعديل شد. نظريه تشبيهي صفات با قيد بلاكيف ، نظريه جبر با اعتقاد به عدم خلق قرآن با قيد كلام انفسي از برداشت كهنه اهل حديث خارج شد و صورتي عقل پسند به خود گرفت. از همه اينها مهم تر اينكه ديگر شناخت ذات و صفات الهي امري بديهي و روشن تلقي نمي شد، بلكه نيازمند دليل و استدلال بود و اين همان گام به جلو در تلاش هاي عقلي اشعري بود. اگرچه در همان حال توضيح نظريه كسب توسط اشعري تلاشي ناكام وغيرعلمي جلوه كرد.
با آمدن جويني ، كلام در مكتب اشاعره صورت عقلي و جدلي به خود گرفت. وي در مقدمه كتاب الشامل في اصول الدين به تفصيل از مباني و روش عقلي سخن گفت و به شبهات كساني كه استدلال را بدعت يا بي فايده مي دانستند، پاسخ گفت. هرچند جويني را مؤسس در علم كلام نمي دانند، ولي به هرحال با ظهور او گرايش عقلاني در كلام اشعري به نقطه اوج خود رسيد.
غزالي در كشاكش عقل و وحي
غزالي با وارد كردن منطق ارسطويي به علم كلام اشعري، آن را يك گام ديگر به پيش برد. تا پيش از او، حتي در آثار استادش جويني، متكلمان از نظام منطقي ارسطو بهره نمي گرفتند. او با زيركي تمام و با جعل اصطلاحات تازه براي مفاهيم منطقي ادعا كرد كه قواعد منطق را از آيات قرآن استخراج كرده است. او همچنين ادعا كرد كه ارسطو و يونانيان منطق را از پيامبران پيشين برگرفته اند و از اين رو منطق ارسطو ريشه اي كاملاً ديني دارد.
رد و نقض آراي فيلسوفان و صاحبان مذاهب و غور در انديشه هاي كلامي به تدريج غزالي را نسبت به علم كلام نيز بدبين كرد. اين نكته حتي از كتاب كلامي او
الاقتصاد تا حدودي دانسته مي شود. از اين جاست كه مرحله دوم حيات غزالي آغاز مي شود. او گوهر گمگشته خويش را در تصوف باز مي يابد و يقين از دست رفته را تنها در سلوك عرفاني، كه به زعم او سرآغاز راه نبوت است، مي بيند. در احياء علوم الدين عقل و خردورزي جايگاهي نازل دارد. در عوض سلوك عرفاني و تعبد ديني مقام بالايي را به خود اختصاص مي دهد. قدم بسيار مهم ديگري كه غزالي برداشت، لايه لايه كردن حقايق و معارف ديني بود. اگر حقيقت درجات و بطون مختلف دارد و اگر انسان ها از نظر هستي و عقل مراتب گوناگون دارند، پس هر كس را بايد متناسب با ظرفيت وجودي اش تعليم كرد. از اين جاست كه غزالي راهي براي ورود عرفان به معارف ديني بازمي كند و آن را فراتر از فقه و كلام مي نشاند.
ابن رشد درست از همين مبناي غزالي استفاده كرد و براي آشتي دادن عقل و دين تلاش كرد. با اين تفاوت كه غزالي حقايق عالي و معارف والا را به عرفان نسبت مي داد و ابن رشد به فلسفه. ابن رشد بر اين باور بود كه قرآن با تأكيد بر تفكر و تحصيل معرفت عملاً عقل فلسفي را تأ ييد كرده است. از نظر او ظواهر متون ديني براي عوام است و فيلسوف با كشف حقايق برهاني به تاويل نصوص دست مي يابد. عوام را نبايد با حقايق باطني آشنا كرد و حتي به آنان نبايد گفت كه نصوص ديني تاويل پذير است. حقايق ديني را، كه همان حقايق فلسفي است، بايد در زبان پيچيده و در همان منابع فلسفي مطرح كرد تا نااهلان بدان راه نيابند. غزالي و ابن رشد تاويل را ويژه راسخان در علم مي دانند، با اين فرق كه غزالي راسخان در علم را متصوفه و ابن رشد فلاسفه مي داند.
عقل گرايي و نص گرايي در سده هاي متأخر
غزالي با ميدان دادن به تصوف عملاً تفكر عقلاني را تحقير كرد. فلسفه را از قلمرو دين راند و كلام را به عنوان پاسدار مباني ديني تعيين كرد. در مقابل، ابن رشد با تأليف كتاب
تهافت التهافت از حرمت عقل دفاع كرد و با دو كتاب ديگرش، فصل المقال و الكشف عن مناهج الادله ، به نظرخود ، عقل و دين را سازش داد. از لطا ئف روزگار آنكه ابن رشد بيش از غزالي در تحولات بعدي كلام اشعري اثر گذاشت. پس از غزالي، علي رغم تلاش هاي او، يك سنت نيرومند كلامي پاگرفت كه گاه تا قلب مباحث فلسفي به پيش مي رفت. عبدالكريم شهرستاني (م ۵۴۸ق)، فخر رازي (م ۶۰۶ق)، قاضي عضد ايجي (م ۷۵۶ق)، سعدالدين تفتازاني (م ۷۹۳ق) و سيد شريف جرجاني (م ۸۱۲ق) به اين سنت كلامي وابسته اند. در كلام اهل سنت نه تنها شعله عقل گرايي خاموش نشد، بلكه روزبه روز فروزان تر گرديد ،به طوري كه آثار اين گرايش تا عصر حاضر پابرجاست. اما تأثير غزالي را بايد در جاي ديگر نشان گرفت. او دو جريان مهم را باعث شد و يا لااقل زمينه سازي كرد: از يك طرف به تصوف كه تا آن زمان به عنوان يك جريان مستقل و منزوي به شمار مي آمد ،رنگ ديانت زد و آن را به درون جامعه ديني كشاند. از طرف ديگر، زمينه تقويت جريان نص گرايي را فراهم ساخت. غزالي با تضعيف فلسفه و كلام و رويكرد به وحي به طور غيرمستقيم ، راه را براي عرض اندام سلفيه هموار كرد. نص گرايي افراطي كه با مرگ ابن حزم (م ۴۵۶ق) در اندلس تقريباً روبه خاموشي گراييد بار ديگر در دمشق زنده شد. اين بار ابن تيميه (م ۷۲۸ق) و سپس شاگردش ابن قيم (م ۷۵۱ق) بناي انديشه اي را گذاشتند كه اكنون نيز، از جمله در فرقه وهابيت، به بقاي خويش ادامه مي دهد.
در آخرين مرحله، متكلمان شيعه فلسفه عقلي مشاء را قالب مناسبي براي عرضه معارف دين تشخيص دادند. اگر بخواهيم از اين هم كمي پيشتر بياييم با مرحله چهارمي مواجه مي شويم كه تا عصر حاضر ادامه يافته است. آغازگر اين دوره صدرالمتالهين شيرازي(م ۱۰۵۰ق) است. او گذشته از مقولات فلسفي، مباني و مفاهيم عرفاني را نيز به خدمت مي گيرد و دين با عقل و اشراق هم سخن و همساز مي شود. اگر در مرحله سوم ،كلام رنگ فلسفه به خود گرفت، در اين جا اين فلسفه و عرفان بود كه لباس كلام بر تن مي كرد.

معرفی کتاب

كتاب وهابیت از منظر عقل و شرع

كتاب

«وهابیت از منظر عقل و شرع» كتابی است جامع در شناخت فرقه‌ی وهابیت كه از پیدایش  آن آغاز و به بیان اعتقادات و تاریخ آنان پرداخته است.

این كتاب ارزشمند در بخشی از خود دیدگاه عالمان و مراجع شیعه را درباره این گروه جای داده و در فصلی دیگر برخی از جنبشهای و جنایات آنان در جهان اسلام را به بیان نشسته است.

حتما این كتاب خواندنی را ببینید. حتی اگر شده فقط فهرست آن باشد!

دانلود این کتاب در سایت


موجود می باشد

 

ادامه نوشته

معرفی کتاب

نگاهی به کتاب جامعه شناسی روشنفکری دينی در ايران

روی جلد جامعه شناسی روشنفکری دينی در ايران
مقولاتی مانند روشنفکری، روشنفکری دينی، تجدد، مدرنيته و ... در ايران موضوع روز شده و به نحو بی سابقه ای توجه گروههای فکری جامعه را به خود جلب کرده است

مطبوعات درباره اين موضوعات می نويسند و به مصاحبه و گفتگو دست می زنند؛ محافل در اين زمينه ها جلسات بحث و سخنرانی می گذارند؛ دانشگاهها اين مباحث را موضوع پژوهش ها و رسالات دانشجويی قرار می دهند، و ظاهراً علاقه ناشران نيز به چاپ اين نوع آثار برانگيخته شده است.

جامعه شناسی روشنفکری دينی در ايران نوشته عباس کاظمی از جمله کارهای دسته اخير يعنی رسالات دانشجويی است و انتشارات طرح نو که کتاب را منتشر کرده، در نخستين صفحه کتاب عنوان "رسائل دانشجويی" را ذکر کرده است.

اهميت اين رساله و کتاب در اين است که پس از مقدمات لازم صرفا به شاخه ای از روشنفکری با نام روشنفکری دينی می پردازد و اجزاء آن را از ديد منابع و مأخذی که به آنها دسترسی يافته بر می رسد. اينکه به منابع در دسترس اشاره می کنيم شايد درست نباشد.

به جرأت می توان گفت نويسنده غالب کتابها و مقالاتی را که در زبان فارسی در طول سه چهار دهه اخير منتشر شده، برای نوشتن رساله خود بررسی و تورق کرد ه است. به همين جهت فهرست منابع کتاب، يکی از غنی ترين فهرست هايی است که در آثاری از اين دست می توان يافت.

عباس کاظمی ساخت فکری رساله خود را بر اين بنا می کند که ضمن تشريح هر موضوع، فرق ميان گرايش های گوناگون فکری در درون يک نحله اصلی را تا آنجا که می توان از روی اسناد و منابع دريافت روشن کند.

روشنفکران دينی از طريق 'کوچک سازی دين' و 'تضعيف فقه' و تأکيد بر اخلاق، به بقای دين (و يا معنويت) در عصر مدرن دل بسته اند. احياگرايان بالعکس، به واسطه 'فربه سازی فقه' و اصلاحات بنيادی در آن، به بازسازی جامعه مدرن بر اساس دين اميد بسته اند

 
ادامه نوشته

معرفی کتاب

نخستين جلد کتاب فلسفه صدرا، تلخيص رحيق مختوم، به قلم آيت الله جوادي آملي و به کوشش مرکز نشر اسراء منتشر شد

کتاب فلسفه صدرا نوشته آيت الله جوادي آملي، تلخيص مجموعه ده جلدي «رحيق مختوم، شرح حکمت متعاليه» است که در دو جلد ملخص شده است.

کتاب حاضر در سه مرحله با عناوين وجود و اقسام اولي آن، تتميم احکام وجود و برخي احکام شايان ذکر عدم و جعل و تشکيک تنظيم شده است.

مرحله اول شامل سه بخش است که احوال نفس وجود، اصول کيفيات و عناصر عقود؛ ماده و جهت به لحاظ مقام ثبوت و اثبات و وجود ذهني نام گرفته است.

در مطلبي که ذيل عنوان براهين اثبات وجود ذهني در بخش سوم آمده است، مي خوانيم: «ابتکار صدر المتألهين درطرح مساله علم اين است که او علم را زير پوشش ماهيات و مقولات قرار نمي دهد؛ گرچه به تبع ديگران، مسائلي از آن را در تعليقات منطقي يا ابواب ماهوي طرح کرده است؛ ليکن جايگاه حقيقي آن را نه در معقولات ثاني منطقي و نه در مباحث ماهوي فلسفه، بلکه در رديف تقسيمات اولي وجود يا حتي با اثبات مساوقت هستي با علم، از قبيل مسائلي نظير اصالت و بساطت وجود مي داند . وي مساله وجود ذهني را نيز حاصل تقسيمات اولي موجود به خارجي و ذهني دانسته است.»

در مرحله جعل و تشکيک در بخش اشارات آمده است: «صدر المتألهين امکان فقري را سبب حاجت به جعل مي داند. در اين ديدگاه، مجعول عين ربط به جاعل است، به همين دليل همان گونه که معناي حرفي بي اعتماد بر معناي اسمي، حقيقتي نمي يابد، مجعول بي تکيه به موجود مستقل، هيچ گونه ظهور و بروزي نمي تواند داشته باشد.»

از منابع استفاده شده در اين کتاب مي توان به بحارالانوار، التعليقات بوعلي سينا، التوحيد شيخ صدوق، الحکمة المتعالية في الاسفار الاربعة ملاصدرا، الکشاف زمخشري، شرح فصوص الحکم قيصري، رسالة العش بوعلي سينا و ده ها منبع معتبر ديگر اشاره کرد.

نخستين جلد فلسفه صدرا، تلخيص رحيق مختوم، اثر آيت الله جوادي آملي در440 صفحه و باشمارگان سه هزار نسخه به کوشش مرکز نشر اسراء در سال جاري منتشر شده است.

معرفی کتاب :مجموعه مقالاتي که به نوعي با ملاصدرا، نقد وي از ديگران و نقد ديگران از وي می باشد.

 

سير تاريخي نقد ملاصدرا
 
عليرضا ذکاوتي
مکان چاپ: تهران
تاريخ چاپ: 1386
ناشر: هستي

 

تاریخ فلسفه در کشور ما جدی گرفته نمی شود. با این حال در سالهای اخیر کارهای آقای دینانی و شماری دیگر سبب پیشرفت در این دانش شده است. نوشته های آقای ذکاوتی نیز قدم هایی است که در این راه برداشته می شود. اما متفرق و پراکنده است. خوشبختانه ایشان همان متفرقات را موضوعی گردآوری می کنند و یکجا به چاپ می رسانند. تنها اشکالش هم بی ارتباطی فصل ها با یکدیگر است که طبیعی است اما جزء جزءش جالب توجه است. بهر حال تجزیه اش خوب است اما ترکیبش اشکال دارد.
نوشته حاضر مجموعه مقالاتی است که ایشان در باره ملاصدرا نوشته اند. چه نقدهای ملاصدرا بر دیگران و چه نقد دیگران از ملاصدرا. از متأخرین باشد یا متقدمین. به هر حال رسالت این مجموعه نشان دادن جایگاه فلسفه صدرایی یا حکمت متعالیه در اندیشه ورزی فلسفی در ایران معاصر است.
برخی از مقالات:
درآمدی انتقادی بر مطالعه انتقادی ملاصدرا
ملاصدرا و حکمت متعالیه
نکته گیری های ملاصدرا بر بوعلی
انتقادات ملاصدرا بر شیخ اشراق
سیری در نقد افکار ملاصدرا در چهار قرن اخیر
انتقاد بر ملاصدرا در عصر ما
بحث انتقادی در نقد شیخیه بر حکمت متعالیه
فقراتی از نقد مکتب احسایی بر مکتب ملا صدرا
نگاهی به شرح العرشیه ملاصدرا
ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام (جلد سوم)

آذربایجان

يادداشت‌هايي از آشوب‌هاي عشايري و سياسي آذربايجان

سرلشكر عبدالله‌خان اميرطهماسبي  

  تصحيح: كاوه بيات

ناشر: شيرازه

  يادداشت‌هايي از آشوب‌هاي عشايري و سياسي آذربايجان، سرلشكر عبدالله‌خان اميرطهماسبي، به كوشش كاوه بيات، تهران، پرديس دانش با همكاري شركت نشر و پژوهش شيرازه، 1386

آذربايجان در دوران مشروطه يكي از كانون‌هاي پرالتهاب و محل تلاقي جريان افراطي مشروطه‌خواهي مداخلات علني بيگانگان روسي و عثماني و اقدامات راهزنان و... بود كه رفته رفته در آستانه تجزيه قطعي از ايران قرار گرفت. اين دوره‌ي پرآشوب تاريخي آذربايجان از مشروطه تا استقرار رضاشاه بر اريكه سلطنت، ادامه داشت. در آستانه تغيير سلطنت از قاجاريه به پهلوي سرلشگر عبدالله‌خان اميرطهماسبي (1260- 1307) نقش مهمي در سركوب ايلات و عشاير تمرد آذربايجان بر عهده داشت. «اميرطهماسبي افسر برجسته ديويزيون قزاق و فرمانده گارد مخصوص احمد شاه به رغم عدم حضور در طرح كودتاي سوم اسفند 1299 در ماحصل بعدي آن يعني تثبيت قدرت فائقه رضاخان سردارسپه نقش مهم و تعيين‌كننده ايفا كرد».
اميرطهماسبي از جمله نادر نظاميان برجسته آن دوره است كه دوره‌ي حكمروايي او در آذربايجان دو اهميت ويژه داشت نخست خاتمه دادن به يك دهه آشوب و اغتشاش در آذربايجان و تلاش‌هايي جهت اعاده نظم و آرامش در منطقه و ديگري ويژگي‌هاي شخصي كه در براندازي قاجاريه نقش مهم و تعيين‌كننده‌اي ايفا كرد.
اميرطهماسبي اهل قلم بود و علاوه بر كتاب تاريخ شاهنشاهي اعلي‌حضرت رضاشاه پهلوي (تهران 1305) كه شرح مفصلي است بر تغيير سلطنت، او در ديگر زمينه‌ها نيز نوشته‌هايي فراهم آورده بود. گويا جزوات و مجموعه رسايلي در باب تاريخ آذربايجان به سفارش او تهيه شده بود. در سال 1329 شمسي بهرام پاورقي‌هايي به عنوان «قسمتي از يادداشت‌هاي مرحوم سرلشگر عبدالله اميرطهماسبي» منتشر نمود كه بخش عمده آن به تحولات آذربايجان پيش از حكمروايي اميرطهماسبي چون شورش اسماعيل‌آقا شكاك، قيام شيخ محمّد خياباني و... مربوط مي‌شود.
جناب كاوه بيات در پيشگفتار خود عنوان نموده‌اند جُز مطالبي كه روزنامه بهرام انتشار يافته از سرنوشت مابقي يادداشت‌هاي وي اطلاعي در دست نيست. با مطالعه و بررسي موردي كه در مورد شيخ محمّد خياباني صورت گرفته است مشخص مي‌شود اطلاعات او از حوادث مستند به خاطرات شاهدان نزديك و آگاه مي‌باشد.
كتاب فراهم آمده نه فصل به شرح زير دارد:
فصل اول: اوضاع آذربايجان
فصل دوم: مختصري از عمليات اسماعيل‌آقاي سميتكو
فصل سوم: قيام خياباني
فصل چهارم: شورش لاهوتي
فصل پنجم: مختصري از تاريخچه ايلات شاهسون
فصل ششم: پايان كار اقبال‌السلطنه
فصل هفتم: جزيره قرخلر
فصل هشتم: گزارش لشگر شمالغرب
فصل نهم: ضميمه‌ها
در فصل نهم سه راپورت اميرطهماسبي از اقدامات خود در آذربايجان كه انتشار يافتهدر مجله قشون در سال 1303 درج گرديده است.
اين اثر علي‌رغم حجم آن براي استفاده محققان و پژوهشگران تاريخ آذربايجان منبع مهم و قابل استفاده‌اي است.

معرفی کتاب



شمس الوحی تبریزی
کتاب "شمس الوحی تبریزی؛ سیره علمی علامه طباطبایی" اثر آیت الله جوادی آملی از سوی انتشارات اسرا در 408 صفحه منتشر شد.

 شناخت شخصیتها و نوابغ انسانی بسیار سخت و دشوار است، افرادی که نقطه عطف تاریخ و جرافیای اندیشه و فکر هستند و گذشته را با آینده پیوند می دهند و آسمان و زمین وحی الهی و فکر بشری را به هم می دوزند، استوانه های انسانیت، افتخار عالم وجود هستند.

این کتاب، مجموعه سخنان آیت الله جوادی آملی درباره استاد علامه طباطبایی است. وی در این زمینه گفته : عشق و ارادت خود را علامه طباطبایی در این کتاب اظهار کردم. آنچه در علامه طباطبایی وجود داشت جامعیت او در علم و معرفت، ایمان و عمل صالح بود .علم عمیق برهانی و معرفت دقیق شهودی و عرفانی او از یک سو و اخلاق و شایستگیهای کرداری و رفتاری از سوی دیگر او را مستعد و آماده ساخته بود تا از نور قرآنی الهام گیرد .علامه طباطبایی شخصیت جامعی بود که ظرف بلورین فلسفه، عرفان و تفسیر را از مظروف دینی پرساخت و با بال عقل و نقل منتشر کرد.

رویکرده عمده و اساسی این کتاب مباحث تفسیری و شرح وحی الهی است.

این کتاب در سه بخش علامه و قرآن کریم، علامه و علوم عقلی و علامه و عرفان شکل گرفته که هریک از بخشهای مذکور دارای فصلهای متعددی به منظور تبیین ابعاد وجودی علامه هستند.

حیات قرآنی علامه، تفسیر و علوم قرآنی، مهارتهای تفسیری علامه، تفسیر و تأویل، تفسیر قرآن به قرآن، ظاهر و باطن قرآن، فراتر از مرزها، انسانیت و تعلیم الهی، عرضه بر قرآن، شیعه در اسلام و قرآن در اسلام، اخلاق قرآنی، شکیبایی و صبر، عرفان نظری و عرفان عملی و محرومان از لقای الهی از مباحث طرح شده در این کتاب هستند.

درجات عوالم هستی، سالک مجذوب، دو خاطره از علامه، شرح صدر در مناظرات علمی، تواضع، بازگشت همه امور به توحید ،صفای قرآن و مروه اهل بیت، با اهل بیت عصمت در تفسیر قرآن و دفع شبهات با تمسک به وحی از دیگر مواردی هستند که در این کتاب به آنها پرداخته شده است .

معرفی کتاب

چراایران عقب ماندوغرب پیش رفت

ادامه نوشته

معرفی کتاب

علت شناسى انحطاط وعقب ماندگى ايرانيان و مسلمين

ادامه نوشته