طرح سير مطالعاتي                          (بر اساس بولتنهاي دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران)
دوران مشروطه:              1. مشروطه ايراني2. انقلاب مشروطيت 3. قبله عالم
دوران رضاخان:            1. ايران برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگليسي‌ها2. شش سال در دربار پهلوي(خاطرات محمد ارجمند سرپرست تلگرافخانه مخصوص رضاشاه)3. خاطرات و اسناد سپهبد حاجعلي رزم‌آرا4. خاطرات و تألمات دكتر مصدق
دوران محمدرضاپهلوی:       1. خاطرات ابوالحسن ابتهاج 2. گذر عمر(خاطرات سياسي باقر پيرنيا، استاندار استانهاي فارس و خراسان و نايب‌التوليه آستان قدس رضوي 1332-1350) 3. خاطرات علينقي عاليخاني(وزير اقتصاد 1341-1348) 4. يادداشتهاي اميراسدالله علم
نهضت ملي:                  1. نيروهاي مذهبي بر بستر حركت نهضت ملي 2. بازخواني نهضت ملي ايران3. كارنامه سياسي دكتر محمد مصدق4. خاطرات شعبان جعفري(شعبان بي‌مُخ)
دوران انقلاب اسلامي:
قبل از انقلاب:               1. مقدمه‌اي بر انقلاب اسلامي2. خاطرات دوسفير3. از كاخ شاه تا زندان اوين(خاطرات احسان نراقي)4. جريان‌ها و سازمانهاي مذهبي سياسي ايران
بعد از انقلاب:              1. خاطرات هاشمي‌رفسنجاني  (انقلاب و پيروزي سالهاي 57-58، انقلاب در بحران سال 59،                                  عبور از بحران سال60، پس از بحران سال 61، آرامش و چالش سال62، بسوي سرنوشت سال 63) 2. جريان‌شناسي فرهنگي بعد از انقلاب اسلامي (1380-1357)3. گروگانگيري و جانشينان انقلاب
جريان‌هاي سياسي:
الف: چپ                     1. خاطرات نورالدين كيانوري2. مهاجرت سوسياليستي و سرنوشت ايرانيان3. كنفدراسيون (تاريخ جنبش دانشجويان ايراني در خارج كشور 57-1332)4. گذشته چراغ راه آينده است (تاريخ ايران در فاصله دو كودتا 1332-1299)     ب: مليون                     1. خاطرات سياسي دكتر كريم سنجابي2. درس تجربه (خاطرات ابوالحسن بني‌صدر، اولين رئيس‌جمهور ايران)3. خاطرات شاپور بختيار
ج: سازمان مجاهدين          1. از نهضت آزادي تا مجاهدين (خاطرات لطف‌الله ميثمي)2. خاطرات احمد احمد3. بر ما چه گذشت (خاطرات محمدرضا اسكندري)
د: نيروهاي اسلامي         1. ناگفته‌ها (خاطرات شهيد حاج مهدي عراقي)2. خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفي3. مسي به رنگ شفق (خاطرات و مبارزات سيدكاظم موسوي‌بجنوردي)
                                               مزاياي اين طرح مطالعاتيبطور معمول مشاهدات، بالاترين اولويت را در برقراري ارتباط با رخدادها و پديده‌هاي اطرافمان دارد. اقوال منابع مورد اعتماد نيز در رده بعدي قرار مي‌گيرند. همچنين دست‌يابي به روايت عناصر دخيل در حوادث مي‌تواند در شكل‌دهي باورهاي ما نسبت به آنچه در جريان آن نبوده‌ايم مؤثر واقع شود. نسل جوان دانشجوي امروز از يكسو خود شاهد تحولات اخير كشورمان نبوده و از ديگر سو منابع مورد وثوق او - كه منطقي‌ترين آن دانشجويان دوره قبل او بحساب مي‌آيند - نتوانستند تجربيات و مشاهدات خود را به صورت تشكيلاتي به اين نسل منتقل سازند. در واقع اعتماد شديد دانشجويان به تجربيات سازمان صنفي خود موجب مي‌شد كه براحتي كوله‌بار تجربيات تاريخي آنها را بپذيرند اما انقطاعي كه بعد از دهه اول انقلاب عامدانه و آگاهانه در جنبش دانشجويي ايجاد شد، موجب گرديد كه اين جنبش بسياري از اندوخته‌هاي تاريخي خود را از دست بدهد. در چنين شرايطي به نظر مي‌رسد بازخواني روايت‌هاي دست اول از عناصر دخيل در صحنه‌هاي گوناگون سياسي و اقتصادي مي‌تواند منابع قابل اعتنايي را در دسترس دانشجويان قرار دهد. بديهي است اين منابع به مقتضاي جايگاه‌ها و اهداف فردي و تشكيلاتي يا اداري راويان آنها، دربردارنده واقعيتها و تحريفاتي در كنار يكديگر است. دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران با عنايت به اين امر، ضمن ارائه اصل خاطرات و مكتوبات، تلاش كرده است تا در قالب نقدهايي مستند به روايتهاي شخصيتهاي همگون با راويان، سره را از ناسره مشخص سازد و بدين ترتيب قدرت تميز و تشخيص مخاطبان را تقويت كرده و حافظه تاريخي آنان را به گونه‌اي كه گويا در صحنه رخدادها حضور يافته‌اند، سامان دهد.                                                                                        دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران

از قول پسر احمدی نژاد:

احمدي نژاد در سال 1392: من نه استاندار بودم نه شهردار بودم و نه رئيس جمهور بودم من هيچ کدام از اين ها نبودم من فقط اشتباهي بودم!?>

فکر مي کنم پس ازپايان سريال مرد هزار چهره اولين پيامک طنزي که برام اومد همين بالايي بود،ازاين دست پيامک ها کم به دست من نمي رسد و من هم مثل بقيه مي خندم و براي دوستام مي فرستم و...،اما نمي دونم اين آخري چرا يه جورايي من رو به فکر واداشت،...من اشتباهي بودم.


چند وقت پيش بابام (دکتر احمدي نژاد) تعريف مي کرد که يکي از اين آقايون بهش گفته بودکه مي دوني مشکل شما چيه؟ و بعد ادامه داده بودکه مشکل شما اينه که خارج از دايره هستي براي همين هم هست که چپ و راست ، مدعيان اصولگرايي و اصلاح طلبي {داخل دايره اي ها!!}باهات اين طوري برخورد ميکننn. تواين سه سال به واسطه اخباري که به دست ما مي رسيد و شرايطي که يک نفر مثل من دارد واقعا به اين نکته پي بردم که احمدي نژاد اشتباهي رئيس جمهور شد!آخه نمي شود که يکي بيايد همين جوري بخواهد نون ها رو آجر کنئ ، زنجير اون دايره رو پاره کند  و بخواهد که به سمت عدالت(به سمت عدالت) حرکت کند و نخواهد در اين بين سهم دوستان داخل دايره را بدهد ، کسي بيايد که نخواهد ...،


خلاصه اين که تو اين دوره زمونه که اتحاد يک حرکت کمياب اجتماعي است با کمي دقت مي توان شاهد شکل گيري يک اتحاد بزرگ اصول گرنمايان(+)اصلاح طلب نمايان_ در جهت دوختن و اتصال نقاط آسيب ديده دايره و همچنين بيرون انداختن نفوذي هاي احمدي نژادي در دايره_بود که خوشبختانه فکر مي کنم اين اتحاد تا سال آينده به 100% برسد.


احمدي نژاد اشتباهي بود چون معادلات نبايد اينجوري جواب مي داد و اشتباهي بود چون صاحبان اصلي اين انقلاب (مردم) حامي او بوده وهستند و اشتباهي خواهد بود تا وقتي بخواهد با مردم باشد.

 نظرات مقام معظم رهبري در باره دکتر شريعتي

 در کتاب «جريانها و سازمانهاي مذهبي – سياسي ايران»

 نوشته رسول جعفريان 

 

 

 در چاپ ششم کتاب رسول جعفريان و در پاورقي چند صفحه از کتاب، نظرات مقام معظم رهبري در باره مرحوم شريعتي منعکس شده است که اختصاصا براي نويسنده کتاب ارسال شده و مطالبي است که حضرت آيت الله خامنه اي به هنگام مطالعه چاپ سوم کتاب «جريانها و سازمانهاي مذهبي – سياسي ايران» در حاشيه کتاب نگاشته اند.

 

 

رسول جعفريان در چاپ ششم اين کتاب ضمن انجام اصلاحات و افزودن مطالب جديد، نظرات مقام معظم رهبري را نيز در پاورقي کتاب افزوده است. هرچند ظاهرا اين کار با رضايت دفتر رهبري انجام نشده است، اما در شناخت آخرين قضاوتهاي رهبر معظم انقلاب در چند موضوع اختلافي پيرامون شريعتي بسيار مفيد است. عمده ترين مواضع رهبري که قابل تامل است و مي تواند در مورد شريعتي دفاعيه به حساب آيد، به دو موضوع زير مربوط است:

 

1 – بحث نامه نگاري شريعتي به ساواک و نوع تعامل وي با رژيم شاه

 

 

در اين زمينه رسول جعفريان دو نظر را مطرح مي کند: نخست نظر سيد حميد روحاني که دکتر شريعتي را عامل رژيم معرفي مي کند. دوم کساني که شريعتي را عامل رژيم نمي دانند اما معتقدند که شريعتي و رژيم شاه در چند حوزه از جمله در برخورد با مسائل اجتماعي، روحانيت، مارکسيسم و ...، داراي وحدت نظر و همسويي فکري بوده اند.

 

 

در اين زمينه مقام معظم رهبري با هر دو نظر فوق مخالفت مي کنند و بر نظري تاکيد مي کنند که مطابق آن، نامه نگاري به ساواک و انتخاب محتواي خاص در اين نامه ها، يک تاکتيک به قصد فريب دستگاه حکومت شاه تلقي مي شود.

 

مقام معظم رهبري در اين باره مي نويسند:

 

 

« به نظر من و با شناختي که از دکتر داشتم، وي تلاش کرد تا از وجود نقاط مشترک خود با دستگاه مانند ضديت با مارکسيسم و انتقاد از روحانيت استفاده کند و ساواک را درباره خود به طمع بيندازد و در واقع آنها را فريب دهد و موفق شد. شاکله او با نوکري ساواک سازگار نبود. حداکثر اين بود که وي اهل خطر کردن در مبارزه با دستگاه نبود و مايل بود در حاشيه عرصه مبارزه قرار داشته باشد ... در سال 54 که من از زندان آمدم، و همه به ديدن من مي آمدند، او به منزل من نيامد و براي ديدار من منزل جواني از دوستان مشترکمان را معين کرد و چند ساعتي با هم بوديم (آن جوان فرحبخش بود که به من و دکتر ابراز ارادت مي کرد).»

 

 

2 – انتقادهاي تند استاد مطهري از شريعتي

 

 

دومين موضوعي که در اين کتاب از حاشيه نويسي هاي مقام معظم رهبري منعکس شده است، مربوط به قضاوت تند و همراه با سوءظني است که نسبت به دکتر شريعتي در نامه استاد شهيد مطهري به حضرت امام خميني در سال 56 آمده است. بسياري از افراد طرح اين مواضع از سوي استاد مطهري را از سر عصبانيت تلقي کرده بودند و برخي نيز آن را به دشمن شناسي ايشان مربوط مي دانند.

 

 

در اين زمينه هم نظر مقام معظم رهبري متفاوت است و در هر حال قضاوت شهيد مطهري در باره شريعتي را نمي پسندند.

 

 

ايشان در اين زمينه مي نويسند:

 

 

« نظرات مرحوم شهيد مطهري در باره شريعتي – چه در آغاز آشنائيشان که تا دو سه سال از وي به نحو شگفت آوري ستايش مي کرد و چه در سالهاي بعد که از او به نحو شگفت آوري مذمت مي فرمود – غالبا مبالغه آميز ... بود. در همين مطالبي که ايشان به امام مرقوم داشته، نشانه هاي بزرگنمايي آشکار است. برخي ديگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهيد بهشتي نيز همين نظر را در باره اظهارات شهيد مطهري داشتند.»

 

(پاورقي صفحه 476 کتاب)

 

 

در هر حال نحوه برخورد مقام معظم رهبري با اين مسئله و قضاوت منصفانه و حمایت آمیز ایشان از مرحوم شریعتی - ضمن وارد دانستن انتقادهای فکری و اعتقادی به آثار آن مرحوم – می تواند الگوی خوبی برای همگان باشد تا در مواجهه با این متفکران کشور، بزرگی بزرگان انکار نشود ولو آن که در بسیاری از زمینه ها ما با آنان مخالف باشیم و انتقاد کنیم.

چرا حاکم نیشابوری(عالم سنی) کتابی در فضائل فاطمه زهرا (س) نوشت؟

ادامه نوشته

نوروز

نوشته ای که در پی خواهد آمد با همین عنوان در مجموعه آثار13 –هبوط در کویر- و به عنوان فصلی از کتاب کویر منتشر شده است. علی شریعتی در مقدمه این نوشته آورده است:«در اسفند سال 46 دانشجویان تاریخ به عنوان سفر علمی به عراق رفتند و من نیز ابتدا عازم بودم اما در آخرین لحظات ناگهان قسمت نشد. چون نوروز را در سفر بودند و آنجا جشن می گرفتند این نوشته را به در خواست همکارات گرامی بر سر راه نوشتم تا در آن اجتماع بخوانند. و اینک به یاد آن حادثه »

ادامه نوشته

آسيب شناسی اجتماعی احزاب در ايران
ادامه نوشته

موسیقی

ذات موسيقي و حرمت غنا

بهره گيري از زيبايي هاي جهان آفرينش به منزله مظاهر جمال و كمال الهي پرورش و تقويت حس فطري زيبايي شناسي و زيبايي دوستي از نيازهاي آدمي است. غنا و موسيقي به عنوان يكي از مظاهر زيبايي و حتي بيشتر از انواع ديگر هنر و زيبايي مورد توجه و علاقه بشر بوده است. توجه و علاقه مفرط بسياري از مردم به موسيقي، وسيله سودجويي عده بي شماري شده و امروزه يكي از ساده ترين راه ها براي فساد و افساد و نفوذ به فرهنگ خودي و از خود بيگانه نمودن انسان ها براي رسيدن به مقاصد شوم سياسي، اقتصادي، فرهنگي، نظامي و... توسط استكبار جهاني، استفاده از سلاح موسيقي است. امروزه با تبيين جامع و دقيق مباحث فقهي غنا و موسيقي مي توان به نياز انسان در اين باب پاسخ داد.

 

ادامه نوشته

مواردي از نقش بر آب شدن طرح ترور حضرت امام(ره)

در حالي که صادق قطب‌زاده به دليل سوءقصد به جان امام راحل(ره) و انديشه براندازي نظام در سال‌هاي آغازين انقلاب دستگير شد و به مجازات رسيد، انتشار اسناد و اخباري که به مرور آشکار مي‌شود، حکايت از آن دارد که دشمنان انقلاب و امام، دسيسه‌هاي بسياري براي به خطر انداختن زندگاني بنيانگذار انقلاب اسلامي تدارک ديده بودند.

به گزارش خبرنگار «تابناک»، در اذهان اغلب ارادتمندان و علاقه‌مندان به پير جماران، خاطره‌اي که در آن پاسداران محافظ بيت امام راحل(ره) به دليل تشديد بمباران و موشک‌باران دشمنان از ايشان درخواست مي‌کنند که به پناهگاهي امن منتقل شوند، ولي با مخالفت امام خميني روبه‌رو مي‌شوند و رهبر فقيد انقلاب با اتکاي به خداوند، خانه خود را ترک نمي‌کند، ثبت و ضبط شده است. اما دانستن اين‌که دست‌هاي استکبار جهاني با انواع و اقسام روش‌ها، چندين بار قصد جان حضرت امام را کرده بودند، مي‌تواند گوشه‌اي از عظمت و ابهت بنيانگذار انقلاب و ترس دشمنان از ايشان را آشکارتر سازد.

در همين زمينه، بنا بر اعلام يکي از پژوهشگران، دشمنان انقلاب، پنج مورد قصد ترور حضرت امام(ره) را داشتند که با هشياري مسئولان و امدادهاي غيبي الهي، خطر برطرف شده و گزندي متوجه ايشان نشد.

بنا بر تحقيقات انجام‌گرفته، مورد نخست مربوط به هنگامي است که يک گروه بازرگاني براي ديدار با حضرت امام(ره) به نجف رفته بودند و قصد داشتند قندهاي حاوي سيانور را به صورت نامحسوس در پوشش خوراکي‌هاي منزل امام به خورد ايشان بدهند که رهبر فقيد انقلاب، به دليل کسالت با آنها ديدار نکرده و اين توطئه خنثي مي‌شود.

مورد دوم، مربوط به زماني است که حضرت امام در پاريس اقامت داشتند که نقشه ترور ايشان توسط پليس فرانسه کشف و خنثي مي‌شود.

مورد سوم هنگامي رخ داد که يک گروه تحت پوشش دولت فرانسه، قصد داشتند هواپيماي حامل حضرت امام را مورد حمله قرار دهند که به دليل حضور 150 خبرنگار خارجي در کنار امام، اين توطئه نيز نقش بر آب مي‌شود.

مورد چهارم در مسير حرکت امام به سمت بهشت زهرا(س) بود که به دليل انحراف مسير حرکت توسط مردم، اين مورد ترور نيز ناکام ماند.

و پنجمين مورد سوءقصد به جان بنيانگذار انقلاب، مربوط به هنگامي است که گروهي در همان روزهاي ابتداي انقلاب با خلبان بالگرد امام هماهنگ کرده بود که وقتي ايشان در بالگرد مي‌نشينند، با بي‌سيم بالگرد آنها را رديابي کنند که امام به محض نشستن در بالگرد، به خلبان مي‌گويند بي‌سيم خود را خاموش کند و اين توطئه نيز نقش بر آب مي‌شود

عصر ایران - اکبر هاشمي رفسنجاني رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن تشريح روابطش با مقام معظم رهبري علت سکوت خود در قبال دولت نهم و انتقادهاي وارد به آن را عدم مغايرت با نظرات علني رهبر معظم انقلاب عنوان کرد.

به گزارش عصر ایران رئيس مجلس خبرگان در گفت وگويي با «علي زادسرجيرفتي» نماينده سابق مجلس که در وبلاگ وي منتشر شده است به تفصيل درباره مناسباتش با مقام معظم رهبري توضيح داده است.

هاشمی با بیان اینکه به توصیه رهبر معظم انقلاب کاندیدای انتخابات مجلس خبرگان شده است درباره چگونگی حل و فصل موارد احتمالی اختلاف نظر ایشان با مقام معظم رهبری گفته است:" من و رهبري، در موارد اختلافي، با يکديگر بحث مي کنيم تا يکي از ما دو نفر مجاب بشود. اگر من قانع شدم که تکليف روشن است، اگر مقام معظم رهبري ادله و توجيهات مرا پذيرفتند، خب مطابق تکليف خود عمل مي کنند، اما اگر هيچ کدام از ما نظرات ديگري را نپذيرفتند و از براهين و توضيحات ارائه شده متقاعد نشدند، چه بايد کرد؟"

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام افزوده است:" اين موضوع را با آقا به مباحثه گذاشتيم و سرانجام با دليلي که مي گويم بنده خود را مکلف ديده و مي بينم از نظرات و اوامر ولي امر، تمکين و تبعيت کنم، و آن دليل اين است که ايشان در فرض عدم قناعت، حجت شرعي در پذيرفتن نظرات مرا ندارند، وليکن من جهت عمل به نظرات و تصميمات متخذه از سوي ايشان به عنوان رهبري، عندالله حجت شرعي و قانوني دارم."

هاشمی درباره نحوه کاندیداتوری اش برای انتخابات مجلس خبرگان رهبری افزوده است:" بنده بنا به دلايل محکمي که داشتم با نامزد شدن خودم براي مجلس خبرگان رهبري مخالف بودم، مقام معظم رهبري از من توضيح خواستند و دلايل مرا نپذيرفتند و به من امر کردند بايد ثبت نام کنيد و اضافه کردند نام نويسي شما در انتخابات مجلس خبرگان يک تکليف الهي است و واجب. گفتم من که بر خودم واجب نمي دانم، شما که واجب مي دانيد، تهيه مقدمات آن نيز بر شما واجب است. مقدمات مورد نظر را گفتم که ايشان پذيرفتند و عملي کردند و من هم نامزد شدم".

هاشمی همچنین درباره دولت نهم گفته است:" بنا بر دلايل متعدد سياسي، اقتصادي و مديريتي به عملکرد دولت نهم انتقاد دارم به جز در مورد تخلف از سياست هاي کلي که نظارت بر آن از وظايف مجمع است، سکوت کرده ام تا با نظرات علني مقام معظم رهبري مخالفتي انجام نگيرد."

 هاشمي همچنين با اشاره به جمله اش در جمع دانشجويان مبني بر اينکه «آیت الله خامنه اي عشق من است»، افزود: «آنچه در جمع دانشجويان گفتم سياسي نبود، بلکه واقعيت را گفتم. من آقاي خامنه يي را دوست مي دارم و هرگز به جهت ملاحظات سياسي و حکومتي، آن موارد را مطرح نساختم و تکرار مي کنم طي حداقل 50 سال گذشته در اين کشور دو نفر از من و آقاي خامنه يي به يکديگر نزديک تر، کسي را نمي شناسم.»

هاشمي در ادامه در خصوص حمايت های مقام معظم رهبری از دولت نهم گفته است: "من اين جوري خودم را راضي و قانع مي کنم که رهبر معظم انقلاب اسلامي تحليلي را از اوضاع دارند که تشخيص شان اين است که اگر از دولت دفاع و پشتيباني نکنند، ممکن است دولت براي ادامه کار با مشکل جدي مواجه شود و در شرايط فعلي اين به صلاح نيست. اما موضع من در حق دولت نهم همان سکوت من است و فکر نمي کنم رهبر معظم انقلاب در اين زمينه چيز بيشتري از من بخواهند، زيرا ايرادات و انتقادات مرا به اين دولت در ابعاد گوناگون مستحضر هستند."

رییس مجلس خبرگان رهبری درباره موضع خود درباره انتخابات پیش رو گفته است : " اعتقاد من همان است که در جلسه جامعه روحانيت بحث شد و آن اين است که چنانچه همه کساني که خود را به هر نوعي جزء اصولگرايان مي دانند، يکي از چهار نفر مطرح شده يعني حجت الاسلام ناطق نوري و روحاني و آقايان لاريجاني و ولايتي را نامزد کنند و متفرق نشوند، بنده نيز به سهم و توان خود از نامزدي آن نامزد واحد حمايت خواهم کرد و با جريان اصلاح طلب هم موافقت بشود که سهم مناسبي را در کابينه و مديريت اجرايي کشور داشته باشد که اميد بر موفقيت چنين طرحي نيز فراوان است".

ولایت فقیه

در اینجا برای اولین بار به ارائه سندی می‌پردازیم كه نشان می‌دهد آیت‌الله شریعتمداری حداقل از سال 1348 به اصل ولایت فقیه (به مقهوم واقعی كلمه یعنی حق تشكیل حكومت توسط فقها با اختیارات خاص حكومتی) معقتد و حتی آن را در درس خارج فقه تدریس می‌كرد. همچنین او این حكومت را ادامه حكومت پیامبر (ص) و ائمه هدی علیهم‌السلام می‌دانست. گزارش خیلی محرمانه ساواك به تاریخ 19/7/1348 راجع به درس خارج آیت‌الله شریعتمداری چنین است:

آیت‌الله شریعتمداری و ولایت فقیه

 

چکیده: در نظر وی(نظر بعدی) كاركرد ولایت فقیه به صورت «دخالت در حكومت» منحصر به زمان‌هایی بود كه حكومتی وجود نداشت و فقیه با ولایت خود حكومتی را تعیین می‌كرد. پس از آن كه نهادهای حكومتی شكل گرفتند كاركرد ولایت فقیه به صورت نظارتی تداوم می‌یافت و ولایت فقیه هر موقع با انحراف در حكومت مواجه گردید وظیفه‌اش ارشاد و اعتراض است و نمی‌تواند به تعویض حكومت بپردازد. البته در اكثر مصاحبه‌های ذكر شده ، آیت‌آلله شریعتمداری با زیركی خاص خود «ولایت فقیه» را با «فقیه» و «حاكم شرع» منطبق می‌كرد كه خود نیز به عنوان «فقیه» جایی در «ولایت» داشته باشد و این مطلبی است كه باید مورد توجه قرار گیرد تا بتوان فعالیت‌های بعدی او را تحلیل كرد...

«از روز دوشنبه 14/7/1348 آیت‌الله شریعتمداری در تدریس درس خارج خود به طلاب علوم دینی در مسجد اعظم از مبحث ولایت شروع كرده است لذا در مباحثه ساعت 8 بامداد امروز سه شنبه سخن را چنین آغازكرده است : آیا در اسلام ولایت توأم با حكومت است یا حكومت موضوعی است سوا؟ و به قول امروزی‌ها آیا سیاست از دیانت جدا است؟ آیا پیغمبر اسلام در ضمن رسالت و دعوت حكومت و سلطنتی هم داشت؟ و به طور كلی آیا در ممالك اسلامی سلطنت با اولیاء دین است یا نه؟ در پاسخ همه این سؤالات بایست گفت بلی، یعنی دین از سیاست جدا نیست و در ممالك اسلامی حكومت حق پیشوایان دین است. منتها روی چه محذوری نتوانستند تاكنون به این موضوع جامه عمل بپوشانند بحثی است جداگانه. روی گفتار قبلی می‌بینیم قسمت اعظم فقه اسلامی را احكامی از بیل دیات ، قصاص ، بیع،‌تجارت، ازدواج، طلاق و .... تشكیل می‌دهند. حالا پیغمبر اسلام توانست در زمان خود رسالت را با حكومت و سلطنت وفق دهد ولی بعد از ایشان جانشینان وی روی حساب‌های دیگری نتوانستند بر مسند حكومت تكیه زنند به طوری كه امروزه ما هم نمی‌توانیم چنین كاری را انجام دهیم ولی این دلیل بر این نیست كه این حق بر ما مسلم نیست.
».(22)

ادامه نوشته

معرفت شناسى زن و نوآورى

نويسنده: ابراهيم فياض

1- زن شريك جنسي وعاطفي مرد است، فهم معرفتي زن فهم معرفتي نيمي از جوامع انساني است و معرفت شناسي زن بدون معرفت شناسي مرد ممكن نيست. چون تا بوده زن و مرد با هم بوده اند و ذهن و معرفت و تفكر زن با مرد شكل گرفته و بر عكس. پس معرفتشناسي زن بدون معرفت شناسي مرد ممكن نيست.
    2 - زن و مرد از باب قابل و فاعل، مكمل يكديگر مي باشند(حسن التبعل) اگر بخواهيم مرد و زن را تقليل به انسان بدهيم و وجه جنسيت آن دو ناديده گرفته شود يك نوع نگاه اومانيستي به زن است كه زن و مرد را يك انسان صاحب سوژه مي داند پس يك نوع «فرديت ذهني» براي آن دو قائل مي شود و براي زن و مرد دوگانگي فكري و معرفتي ترسيم مي كند.
    3 - دو گانگي فكري كه براي زن و مرد ترسيم ميشود سبب دو گانگي اجتماعي جامعه انساني مي شود كه گاهي به سلطه مرد بر زن خواهد انجاميد و مرد سوژه مي شود زن ابژه(مثل مدرنيسم) و گاهي زن سوژه مي شود و مرد ابژه(مثل پسامدرنيسم) پس زندگي اجتماعي غربي صحنه تعارض زن و مرد بوده است و ميتوان تاريخ تفكر اجتماعي غربي را اينگونه ترسيم كرد.
    4 آنچه تاريخ سنتهاي اجتماعي بشري به ما نشان داده اين است كه يك نوع معرفتشناسي ميان ذهنيتي بر روابط زن و مرد حاكم ميباشد و اين تعامل، زندگي بشري را صورت و شكل بخشيده است. در زماني كه انسان شكار و گرد آوري غذا مي كرد اقتصاد مردانه بود و زن زندگي دروني بشر آن روز يعني مسكن را شكل مي داده است.
    5 - زماني كه زن توانست به اهلي كردن حيوانات بپردازد و دامداري را به وجود آورد زندگي انساني از كوچ ناشي از شكار به كوچ ناشي از دامداري براي چراگاه تبديل شد، امور دامداري مثل شير دوشيدن و توليد لبني به عهده زنان بود، پس زندگي دامداري نيز يك امر مشاركتي بود.
    6 - با كشت دانه هاي گياهي توسط زنان، كشاورزي شروع شد. با كشاورزي زندگي كوچ نشيني به يكجا نشيني تبديل شد و سپس شهرنشيني به وجود آمد. پس شهرنشيني يا تمدن يك امر زنانه است و زنان بودند كه يكجا نشيني را براي بشر به ارمغان آوردند.(جمله مشهور مردم شناسان اين است كه اگر زنان نبودند هنوز مردان بر سر درختها زندگي ميكردند)
    7 - در شهر و قبل از آن، عرفان، وجه غالب مذهبي جوامع انساني بوده است و عرفان يك مذهب زنانه بوده، چرا كه در عرفان، مبنا بر اساس يك «قابليت فعال» است كه در وجود زنانه تجلي مييابد. استعاره خداي عرفاني، يك زن است(مثل خداي حافظ) كه از آن به خداي رحماني نيز ياد ميشود. و بعد از هبوط آدم و نزول وحي صفت رحيميت خداوندي تجلي مييابد.
    8 - در تاريخ مذهب، خداياني كه به گونه اي شرك آلود ترسيم شده اند( مثل بتها) زنانه طراحي شده اند مثل لات و مني و عزي يا خدايان امروز هندو. چرا كه خداي زنانه، خداي جمال و خداي زيبايي هاست يعني انسان خدايي را مي پرستد كه خود را ساخته است. و آن را با زيبائي شناسي خودش، خلق كرده است.
    9 - انسانها در شهرها كه زندگي ميكنند تكثرها و كثرتها را نظاره گرند. به همين دليل شرك آلود مي شوند(از بعد معرفتي) و سپس در اين فضاي شرك آلود به گناه مي پردازند پس در شهرها فضاي شرك آلود با اعمال گناه آميز همراه مي شود (در قرآن بارها اين نكته بيان شده است) و انسانها همه اينها را در بت هاي خود و معابدشان تجلي مي دادند(معابد فسادانگيز مشركان كه در قرآن از آنها ياد شده است).
    10 - همه اينها از سوژه شدن انسان يا «تكيه مطلق بر عقل خود بنياد» در تمدنها رخ مي دهد كه غالبا بر اثر حاكم شدن جنسيت زن يا مرد رخ مي دهد يا زنها داراي هويت جداگانه از مرد و مردها يك هويت جداگانه از زن ميشود و سپس بر اساس اين هويت زنانه و يا مردانه غريزه هاي خود را ارضا ء ميكنند و در اين ارضاء از ذهن خود كمك ميگيرند (ego) و سعي ميكنند كه قواعد و قوانين اجتماعي را با اين ارضاء همراه كنند و فساد و منكر را به گونه قواعد اجتماعي، وضع و آ، را هنجارمند كنند.(super ego)
    11 - در انتها و اوج تمدنها، غريزه طلبي محور اجتماعي واقع ميشود لذت طلبي بر اخلاقيات يك تمدن حاكم مي شود و اين نيز در روابط زن و مرد تاثير مي گذارد؛ يعني به جاي تنظيم روابط جنسي بين مرد و زن به طرف لذتطلبي جنسي فردي(چه زن و مرد) مي روندو اينجاست كه همجنس گرايي در اواخر تمدنها به وجود مي آيد و رواج مييابد و قاعده مند مي شود چون اوج لذتطلبي فردي، همجنس گرايي مي باشند(مثل حقوق بشر)
    12 - سوژه گرايي فلسفه يونان به همجنس گرايي كشانده شد(تاريخ آكادمي يونان در نگاشته هاي تاريخي، شاهد بر اين كلام است) به همين دليل فلسفه غربي را ضد زن دانسته اند (برعكس عرفان شرقي كلما زاد في الايمان زاد في حب الشاء) كه اختلال در روابط اجتماعي در سطح كلان تمدني را سبب شده است.
    زن مكمل مرد در اجتماع ميباشد نه متضاد با او و شايد اين نكته را در نهضت كربلا بايستي ديد، جنگ مردانه و نقش معناسازي و تبليغي زنانه پس از آن.

حکومت اسلامی از نگاه شهید صدر
ادامه نوشته

دين و اسطوره و نو آوري


    1. دين و اسطوره دو عنصر متضاد، ولي متعامل در طول تاريخ انساني بوده اند. دين در جوامع انساني به معنا بخشي و قصد آفريني مشغول بوده است و اسطوره ها اين معنا بخشي را صورت بندي و صورت بخشي ميکنند و گاهي اين صورت بخشي سبب تحريف معناي ديني ميشود که انحراف از همين جا شروع ميشود.
    2. دين ها در طول تاريخ زندگي انساني، اسطوره آفرين بوده اند، يعني معنا بخشي و قصد آفريني دين، تخيل انساني را بر انگيخت و تخيل انساني صورت بندي معناي آفريده شده توسط دين را به عهده ميگرفت و اين معاني در جامعه صورت ساختاري به خود مي گرفت و در جامعه جاري مي گشت و فعاليت هاي زندگي انسان را تحت الشعاع و زير نفوذ قرار مي داد.
    3. اگر يک جامعه داراي حيات فرهنگي طولاني شود و معنا بخشي جديدي رخ ندهد، اينجاست که اسطوره ها جاي دين را مي گيرند و تخيل انساني که از يک طرف ديگر به غرايز انساني و به گونه خاص غريزه حسي مربوط و مرتبط است، به گونه اي صورت هاي معنايي آن دين را شکل مي دهد که صورت هاي معنايي دين در جهت ارضاي انحرافي و افراطي غرايز جنسي و انساني انسان به کار رود. (در قرآن بارها آمده است که آيا خدا امر به فحشاء کرده است!)
    4. اسطوره ها در چنين وضعي جاي دين را ميگيرند و دين گونه مي شوند و اين در اوج تمدن ها رخ مي دهد که فساد نيز با آن همراه ميشود و انسان از نظر تخيل و ارضاي جنسي بي مرز ميشود و در حال تصوير سازي متنوع و گسترده در زندگي خود مي شود که اين صورت ها در معماري و هنر و صنعت و شهر اوج مي گيرد و اينجاست که صورت بر معنا پيشي مي گيرد و جامعه دچار تصلب معنايي ميشود که هيچ گونه تحمل تغيير معنايي ندارد. پس دچار فرآيند دوراني مي شود که خود اين بي معنايي را تشديد ميکند.
    5. در چنين وضعي اديان جديدي به صحنه حضور مي آيند و با اسطوره ها درگير مي شوند تازه خود اين اديان متهم مي شوند که اساطير الاولين را ترسيم ميکند، چون فضاي جامعه اساطير است و صورت جاي معنا نشسته و تکرار مي شود و بي معنايي بر جامعه حاکم است و دين جديد نظام معنايي جديدي را مطرح ميکند که اين نظام معنايي با نظام معنايي تصلب يافته و بي معنا شده آن جامعه درگير ميشود و اينجاست که جنگ دين و اسطوره رخ مي دهد.
    6. دين جديد نظام معنايي خود را با صورت هاي جديد در جامعه مطرح و طرح مي کند، که اين صورت هاي جديد توسط پيامبران و رهبران اصلي دين مطرح مي شوند و نقش کليدي زبان در اين صورت بندي جديد بسيار مهم مي باشد (ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم) يعني صورت هاي موجود در يک زبان در صورت بندي دين در يک جامعه نقش کليدي بازي ميکند.
    7. صورت بندي زباني در دين سبب انتقال صورت بندي اساطيري را قبلي به دوران جديد ميشود و از اينجاست که انحراف دين جديد شروع ميشود و انحرافات و التقاط رخ مي دهد و بازسازي دين بر اساس گذشته توسط افرادي رخ مي دهد که اشرافيت حاکم بر دوران قبلي بودند. پس فرهنگ گذشته به سوي آينده مي آيد و دين را منحرف ميکند.
    8. اشرافيت قديمي و ديندار جديد اين عمل را با کار کرد جديدي انجام مي دهند تا بتوانند در قالب دين جديد داراي قدرت بيشتر براي ارضاي غرايز انساني خود در قالب جديدي در دين جديد انجام دهند و اگر اين فرآيند رخ دهد باعث ميشود که دين سبب قدرتمندي بيشتر اين اشراف در ارضاي قدرتمندي خود شود و اين قدرت حتي از زمان قبل بيشتر ميشود. پس اين صورت بندي جديد سبب قدرت بيشتر اشراف در دوران جديد ميشود که خود سبب انحراف بيشتر دين ميشود. (آنچه در بازگشت صورتهاي قبيلگي دين در اسلام توسط بني اميه صورت گرفت).
    9. مصلحين ديني در اين وضعيت به انقلاب و اصلاح براي صورت هاي جديد انحرافي دين به قيام ميپردازند و اين قيام توسط قدرتمندان قديمي و به گونه جديد حاکم، به خشونت کشانده ميشود که خود اين اصلاحات ديني تاريخ تحولات دين جديد را شکل خواهد داد. پس براي صورت بندي دين جديد احتياج به انسان هايي هست که اين صورت هاي جديد را در جامعه شکل مي دهند و دين در اين صورت بندي ها دچار اختلال و انحراف نشود (که به آنها امامت و امام گفته ميشود).
    10. صورت هاي جديد ديني بر اساس داستان هايي صورت ميپذيرد که ريشه زباني دارد که به آن سيره پيامبر و يا سيره امام گفته مي شود (که گاهي به آن نيز سنت گفته ميشود). پس بدون اين صورت هاي جديد بر اساس سنت و سيره رهبران ديني، صورت هاي ما قبل دين و اساطيري بر ميگردد و صورت بندي دين را شکل خواهد داد و گونه اي کامل ضد دين خواهد بود (مثل صورت بندي بني اميه).
    11. مهمترين نقش رهبران ديني در يک جامعه توليد معنا براي صورت بندي جديد و مطابق زمان و مکان يا مقتضيات فرهنگي جديد ميباشد که اين مقتضيات فرهنگي، صورتهاي زندگي روزمره را شکل مي دهند و زندگي روزمره بدون تمثيل و داستان و صورت و هنر جريان نمي يابد. پس رهبران ديني بعدي صورت بندي ديني را بسيار مهم و ضروري قلمداد خواهند کرد که به گونه فقه و کلام تجلي پيدا ميکند.
    12. دين براي ورود در زندگي راهي جز اسطوره ندارد چرا که زندگي روزمره بر اساس تخيل بنا ميشود و ادبيات و هنر و فرهنگ عامه بر اساس تخيل استوار مي گردد. مدرنيسم که تخيل را به طرف عقلانيت، سوق داد، سبب اختلال در زندگي روزمره شد و پسامدرنيسم در مقابل مدرنيسم به تخيل پناه برد و زندگي عمومي انساني هدف مطالعه و سياست گذاري قرار داد. در اين مرحله يک فرآيند افراطي رخ داد و آن اين بود که اسطوره را جايگزين دين کرد و با اسطوره به شناخت دين دست يازيد و اسطوره محوري را در نقطه ثقل خود قرار داد و سعي در شناخت جهان براساس اسطوره کرد. پس دين براي جاري شدن در جامعه به اسطوره سازي احتياج دارد(کافي است به عاشورا و کربلا نگاه کرد) ولي نمي توان با اسطوره به قضاوت درباره دين نشست.
منبع: هفته نامه پگاه حوزه، شماره 250، بهمن 1387

بازتاب آراء شهید صدر در قانون اساسی‏
ادامه نوشته

الگوي جنسي جامعه درست شود، الگوي مصرف خانواده اصلاح مي شود
ادامه نوشته