تعاريف

1-1-     تعريف  مقاله اصلي " شكاف نسلي در رويكرد هاي كلان جامعه شناختي : بررسي و نقد رهيافت هاي نسل تاريخي  و تضاد با تاكيد بر نظرات مانهايم و بورديو"

 " شكاف نسلي مفهومي است  كه  اختلاف فاحش رواني ، اجتماعي و فرهنگي  و تفاوت معنا دار در بينش  و آگاهي ، باور ها ، تصورات ، انتظارات ، جهت گيري هاي ارزشي و الگوهاي رفتاري ميان دو نسل همزمان در يك جامعه را مورد توجه قرار مي دهد. "  ( توكل و قاضي نژاد ، 1385 :86 )

·       تعريف كارل مانهايم : يك نسل حقيقي و تبلور يك آگاهي نسلي متمايز نتيجه حوادث تاريخي عظيمي است كه افراد در حدود 25-17 سالگي خود در داخل حوزه جغرافيايي واحدي ، به طور مشترك آن را تجربه مي كنند.

·        تعريف پير بورديو :  نسل را به عنوان يك ساخته اجتماعي و حاصل تضاد ب سر منابع اقتصادي و فرهنگي در داخل يك ميدان معين مي داند.

2-1-  تعريف مقاله دوم " شكاف نسلي يا گسست فرهنگي- بررسي شكاف نسلي در ايران"

" شكاف نسلي وجود وجوه نازل تر اختلاف ميان نسل هاست. در اين مقاله به نقل از فرهنگ آكسفور شكاف نسلي اين چنين تعريف شده : "شكاف نسلي به عنوان اختلافي در نگرش يا رفتار جوانان  و افراد سالمند تر تعريف شده  است كه موجب عدم فهم متقابل آنان از يكديگر مي شود." ( معيد فر ، 1383 : 56 )

2- مباني نظري

1-2- مباني نظري در مقاله اصلي

در مقاله هدف اصلي فهم اين مسئله است كه اساسا كدام شرايط اجتماعي و تاريخي به چه ساز و كارهايي موجب ظهور نسل مجزا و جدايي و تعارض عيني و ذهني  بين نسل هاي مختلف يك مي گردد و راه حل هاي ساختاري  كاهش چنين شكاف ها و تعارضاتي به سطح طبيعي . حداقلي آن كدام است، از رجوع به رويكردهاي خرد و تحليل روان  شناختي در زمينه  تعارضات نسلي صرف نظر كرده و صرفا به سراغ مهم ترين رهيافت هاي كلان ساختاري و تاريخي در ادبيات نسل ها پرداخته است .    ( توكل و قاضي نژاد، 1385 : 98 )

 اين رهيافت  ، شكاف  نسل ها را نتيجه اجتناب ناپذير  تجارب ويژه ي نسل هاي مختلف تاريخي مي داند. و در همين راستا به بررسي نظريات كارل مانهايم و نظريه نسل تاريخي  ارز يك سو و  از سوي ديگر  پير بورديو و نظريه تضاد نسلي پرداخته شده است.

الف - رهيافت نسل تاريخي  و مانهايم به عنوان باني نظريه نسل تاريخي

 اين نظريه اولين بار  توسط مانهايم فرمول بندي و تنظيم شد.  در اين ديدگاه  ظهور  يك نسل حقيقي و تبلور يك آگاهي نسلي متمايز نتيجه حوادث تاريخي عظيمي است كه افراد در حدود 25-17 سالگي خود در داخل حوزه جغرافيايي واحدي ، به طور مشترك آن را تجربه مي كنند. ( توكل و قاضي نژراد ، 1385 : 98 )

 رهيافت ماهايم ، تحليلي تاريخي و ذهني با  تاكيد بر روي تجارب ويژه ، آگاهي و ذهنيت نسلي است.  مفروضات نظري اساسي مانهايم مبني بر اين تجربه كه تجارب دوره زندگي به ويژه دوره اصلي جامعه پذيري ان نسل بر گرايشات ذهني يك نسل در طول حيات آنها تاثيري قاطع دارد، چارچوب مفهومي قدرتمندي براي پيش بيني گرايشات فرهنگي نسله فراهم مي سازد. ( همان : 100)

 رهيافت  مانهايم به طور كلي داراي ويژگي هاي ذيل مي باشد:

·       تاريخ مشترك نسل

·       تجارب اجتماعي مشترك

·       ديدگاه و ايدئولوژي متمايز نسل

·        تاثير ايدئولوژي و ذهنيت نسلي بر آمده از تجارب فوق بر روي گرايشات و رفتارهاي نسل و تفسير حوادث بعدي بر اساس ديدگاه نسلي.تدوام دون نسلي

·        تمايز نسل جامعه شناختي از نسل بيولوژيك و جمعيت شناختي  ( همان :102 )

رمپل  در كتاب " نقش  ارزش در جامعه شناسي معرفت مانهايم" عنوان مي كند كه از نظر مانهايم ، ارزش ها فرآورده هاي ساختگي (Manufactured)  نيستند بلكه هنگامي ارزش ها توليد مي شوند كه " واقعيت اجتماعي در حال رشد ، مسائل غير قابل محاسبه و جديدي را به جريان هاي  فكر عرضه مي كنند" ، در حالي كه اين جريان ها تدريجي و تكاملي باشتد.

اما در نظر مانهايم ارزش هاي نسل قبل به طور كامل از بين نمي روند بلكه نسل جديد دست به باز تعريف ارزش ها  و افكار و ايدئولوژي هاي حاكم مي زند؛ به عبارت ديگر ارزش ها در رويكرد وي هم متغيري وابسته وهم متغيري مستقل قلمداد مي شود، يعني :

-         وابسته به شرايط اجتماعي و تاريخي  

-         متغير مستقل  :     الف-  نظام  ارزشي مستقر ،پاسخ كاناليزه شده و مشخص افراد و نهاد ها در حيات اجتماعي

                                   ب- پايه اي براي ن.آوري ارزشي بعدي

 مانهايم  معتقد است كاركرد نسل نوظهور تاريخي ، همين نوآوري ارزشي  و فرهنگي  و توليد سبك زندگي نو است. ( همان : 105 )

 پس با توجه به تعريف تبيين نسل تاريخي مشخص كردن دو چيز است :

1-مكان هاي جغرافيايي     2 -  حوادث مهم اجتماعي

 فرمول بندي مانهايم از نسل  هاي تاريخي ، در واقع عوامل منش جمعي ، حوادث چرخه  ي حيات و وقايع اجتماعي – تاريخي را به هم پيوند مي زند. مانهايم تاكيد دارد كه نسل يك موجوديت اجتماعي و نه يك ضرورت بيولوژيكي است. هم چنين نظريه وي حاوي مفهوم دوره زندگي   Life course  نيز هست.

 رمپل معتقد است كه از نظر مانهايم ،  نسل محل ظهور و محمل انتقال و تدوام  جهت گيري هاي فكري و  فرهنگي جديدي است كه در بستر اجتماعي – تاريخي  ويژه اي كه هر نسل معين در آن رشد  كرده ، ريشه دارد. اين جهت گيري ها  به صورت اهداف و، نيات و راه حل هاي نو براي مشكلات حياتي جامعه به صورت تكامل و ظهور يك  سبك نسلي ظاهر مي شود. ( توكل و قاضي نژاد ، 1385 : 101 )

 ب- رهيافت تضاد گرا  در زمينه تعارض و شكاف نسل ها و نظريه نسلي پير بورديو

 رهيافت تضاد ساختاري  ، منشا اصلي منازعات نسلي ، توزيع  نامتوازن منابع قدرت و ثروت و سرمايه هاي در اختيار نسل ها در عرصه هاي مختلف اجتماعي است و  محوراصلي  را تضاد منافع مادي گروه هاي مختلف نسلي كه در جامعه هم زيستي مكاني و زماني دارند، مي دانند كه موجب مسايل نسل ها و شكاف ها ي ايدئولوژيك و فرهنگي بين آنها مي شود. نظريات بورديو در سطح كلان ماركسيستي  و رويكرد  تضاد قرار دارد و چالش  نسل ها  را ناشي از نظام هاي سلطه و نابرابري در عرصه هاي مختلف مي داند. وي  شكاف  نسل در دنياي معاصر راافقي مي داند.  در اين چشم انداز ، نقطه عزيمت  در تحليل تعارضات نسلي ، ساخت اجتماعي عيني بوده و با محور قرار دادن تضاد منافع مادي گروه هاي  مختلف نسلي  ، كه در جامعه هم زيستي زماني و مكاني دارند، مسائل  نسل ها و شكاف هاي ايدئولوژيك و فرهنگي  بين آنها را ناشي لز تضاد زير بنايي ياد شده و در تناظر با موقعيت و منافع اجتماعي نسلي در نظر گرفته مي شود. ( همان   : 106 )

 به اعتقاد بورديو ، در شرايط معاصر ، شكاف   نسل ها ، شكافي افقي بوده و در عصر ها و ميدان هاي مختلف اجتماعي اعم از نهادي يا غير نهادي ، رويارويي بين جوانان و افراد مسن عملا حاكي از تعارض بين افرادي به مواضع گوناگون قدرت و ثروت است. از نظر بورديو ، جوان و پير نه يكي امر عيني و واقعي ، بلكه يك ساختار اجتماعي هستند كه در نتيجه ي مبارزه  ميان پير و جوان درميدان هاي مختلف به وجود مي آيند  ( همان :107 )

  بورديو بر توزيع امكانات و منابع و موقعيت نابرابر نسل هاي مختلف از نظر برخورداري يا محروميت از امكانات و فرصت هاي   موجود اقتصادي ، اجتماعي ف سياسي ، فرهنگي  در عرصه هاي مختلف در ريشه يابي  شكاف  نسلي تاكيد دارد.

 بورديو به جاي تبيين شكاف نسلها با معيار هاي ذهني و بر حسب تاثير جريان ها و حوادث عمده تاريخي بر روي ذهنيت  و آگاهي / هويت ويژه نسلي كه بر رهيافت مانهايمي مسلط است ، با رويكرد عيني به تبيين تعارضات نسلي بر حسب جايگاه استراتژيك و عصري هر نسل در رابطه با مجموعه اي منابع و نبرد نسل ها براي استفاده انحصاري از منابع مذكور مي  پردازد. ( همان : 108 )

 بورديو مسائل نسل ها را در چارچوب طبقات و نظام هاي آموزشي بررسي مي كندو با توجه به مطالعات خود به نتايج ارزشمندي دست پيدا مي كند. وي تبعات  اين بازتوليد امتيازات طبقاتي در نظام آموزشي ِ دموكراتيزه شده  رابه طور اجمالي  موارد ذيل مي داند:

-          آموزش ، آگاهي ،  نظام مطالبات  و شكاف نسلي در امكانات

·        موقعيت اجتماعي بنيا ن تعارضات نسلي

·       منافع نسلي  و تنش هاي بين نسلي

·       تضاد منافع نسلي  و تحول اجتماعي

اصطلاحاتي  چون " غير مسئول بودن  موقت جوانان "  ،  " تحول خاموش " ، " تورم شركت كنندگان  براي رفتن به دانشگاه " " سرمايه هاي نمادين "  از مفاهيم ارزشمند و پر بار بورديو در  تحليل هاي وي مي باشد.

 2-2- مباني نظري  مقاله دوم

   معيد فر به نقل  از بنگستون ، سه ديدگاه عمده درباره شكاف نسلي يا گسست نسلي را بيان كرده است.:

1-   ديدگاهي كه از وجو " شكاف بزرگ " حمايت مي كند.

2-    ديدگاهي  كه شكاف بزرگ را توهم دانسته و ان را ناشي از فريب افكار عمومي از سوي رسانه هاي عمومي مي داند.

3-    ديدگاه " گسست و تفاوت انتخابي " ميان نسلي ها .

        مدافعان تفاوت نسلي - و نه شكاف - معتقدند، اساسا انقطاع، شكاف يا بريدگي كامل غيرممكن است; زيرا جامعه‌پذيري هر نسل جديد در فضاي اجتماعي نسل گذشته‌اش رخ داده است و نسل جديدهمواره حامل بخش قابل توجهي از ويژگي‌هاي نسل پيش از خود است.

از سويي ديگر قائلان به شكاف نسلي بر اين باورند كه فرهنگ جديد، محل اختلاف و حتي متضاد با فرهنگ مسلط بزرگسالان است. از نظر آن‌ها دنياي جديد خالق ارزش‌ها و هنجارهايي بوده است كه اساسائ تضاد بين نسل‌ها نشان از قبول همين ارزش‌هاي نو از سوي نسل جديد دارد، كه در نهايت نيز به تضاد رفتاري ختم مي‌شود..

همچنين در اين مقاله به نظريات اينگلهارت  هم استفاده شده است.

 " نگرشهاي فردي را مي‌توان يك شبه تغيير داد، اما به نظر مي‌رسد تغيير در مؤلّفة مركزي جهان‌بيني مردم تا حدّ زيادي وقتي رخ مي‌دهد كه يك نسل جايگزين نسل ديگر شود. جهان‌بيني‌هايي كه در جوامع مختلف متداول هستند مي‌توانند تغيير يابند، اما آنها به‌تدريج و به‌طورعمده از طريق جايگزيني جمعيت يك نسل به جاي نسل ديگر تغيير مي‌كنند."  (اينگلهارت،  1373 : 478 )

اينگلهارت در كتاب خود تحت عنوان " تحول فرهنگي در جامعه پيشرفته صنعتي" در مورد تفاوت سني نسل ها چهار فرضيه اساسي را مطرح كرده است:

1-   فرضيه چرخه زندگي يا سالخوردگي

2-   فرضيه ي دوره اي      3 - فرضيه گروه سني    4- فرضيه تركيبي

در جوامع اوليه همه اجزاي فرهنگ بخشي از بدنة فرهنگ عمومي به حساب مي‌آمدند، اما پيشرفتهاي صنعتي و تغيير بينشها به‌سبب تحولات معرفتي، جمعيتي و نسلي، هنجارهاي غالب گذشته را به چالش كشيد و در اين‌حال توافقات يا عدم توافقات جمعي و گروهي، نسبت به پديدههاي فرهنگي (فرهنگ عمومي) بسيار تغيير كرد؛ با رويش اشكال جديد، ديگر نمي‌توان تمامي اجزاي درون جوامع يا ميان جوامع را درقالب يك نوع زيست‌خاص عمومي مقوله‌بندي نمود. ‎

اينگلهارت اين مفهوم رادرقالب تفاوتهاي ميان‌فرهنگي توضيح مي‌دهد:  " جهان‌بيني‌هاي متداول كه از يك جامعه به جامعة ديگر تفاوت مي‌كنند، بازتاب تجربه‌هاي متفاوت مردمان مختلف هستند. بنابراين تفاوتهاي پايدار اما نه غيرقابل تغييري را ميان ارزشها، نگرشها و عادات مردمان گوناگون مي‌يابيم. اين بدين معناست كه افراد و گروههاي مختلف مردم درموقعيتهاي مشابه واكنش متفاوتي دارند."( اينگلهارت، 1373: 477 )

 

3-    شواهد آماري

1-3-     يافته هاي تحقيق  معيد فر

معيد فر از داده هاي دو طرح ملي ارزش ها و نگرش هاي ايرانيان در سال 1379 و سال 1382  كه در 28 استان كشور انجام شده ، استفاده كرده و در سه حوزه  به نتايج زير رسيده است:

1-   تفاوت يا شكاف نسلي در حوزه ارزش هاو نگرش هاي ديني

الف- عدم تفاوت ميان نسل ها و يا تفاوت نا محسوس :  كمترين  اختلاف ميان جوانان و بزرگسالان ، مربوط به  جنبه هاي اعتقادي و باورهاي ديني بوده و داده هاي امارهاي سال 79 و 82 تقريبا مشابه اند.

 

 اعتقاد به روز جزا :

 

سال 1379

1382

سن

29-15

49-30

 50 و +

29-15

49-30

50 و +

 مخالف

1.6

2

1.4

1.9

2.2

3.1

مردد

3.2

2.3

2

3.4

2.9

2

موافق

95.2

95.7

96.6

94.7

94.9

95

   

ب-  تفاوت ميان نسل ها   

انجام واجبات ديني:

 

سال 1379

1382

سن

29-15

49-30

 50 و +

29-15

49-30

50 و +

به ندرت

8.5

4.4

3.6

17.9

8.5

5.4

گاهي

16.4

9.1

5.6

21.6

15.6

8.2

اكثرا

75.1

86.5

90.8

60.5

75.9

86.4

  

2-   تفاوت يا شكاف نسلي در حوزه ترجيحات  سياسي و احساس تعلق به جامعه :

الف- عدم تفاوت ميان نسل ها و يا تفاوت نا محسوس 

ب-  تفاوت ميان نسل ها

3-   تفاوت يا شكاف در حوزه ارزش ها ،  هنجار ها و مسائل اجتماعي

الف-  عدم تفاوت ميان نسل ها و يا تفاوت هاي نا محسوس:

 از افراد سئوال شد كه به " نظر شما هر يك از  مسائل طلاق ، بيكاري ف گراني ، اعتياد ، دزدي ، كلاهبرداري  ف نا امني ، پارتي  بازي و... در جامعه جدي است ؟" داده ها نشان مي دهد كه در هر دو سال جمع آوري  اطلاعات  نظر جوانان و بزرگسالان داراي كمترين اختلاف است. 

 ب- تفاوت ميان نسل ها

 موافقت با كار زن در خانه و خانه داري 

آنچه كه در اينجا بدان استناد مي‌گردد نتايج حاصل از دو بررسي پيمايشي در سطح ملي يكي پيش ازانقلاب اسلامي وديگري پس از آن مي‌باشد.  زيارا به  نظر من  فاصله بين سال 79 تا 82 را نمي توان معيار خوبي براي سنجش نگرش و ارزش در بين دو نسل شد زيرا  تقريبا  يك گروه نسلي  محسوب مي شوند و با انچه كه مانهايم در تعريف نسل مي گفت هم خواني چنداني ندارد و من اين نتايج را براي مقايسه بهتر و درك بهتر  مفهوم شكاف  يا تفاوت نسلي آوردم. در اين تحقيقات پاسخ‌هاي به دست آمده بر مبناي سن، جنس،‌تحصيلات، درآمد و وضع تأهل افراد طبقه‌بندي گرديده تا بتوانند عواملي را كه در شكل‌گيري نگرش‌ها و رفتارهاي گوناگون اجتماعي ـ فرهنگي مؤثرند، بيابند. تحقيق پيش از انقلاب از سوي دكتر اسدي و همكارانشان و تحت عنوان «گرايشهاي فرهنگي و نگرشهاي اجتماعي در ايران» انجام پذيرفته است. پس از انقلاب اسلامي دكتر محسني و همكارانشان اين تحقيق را مي‌توان «بررسي آگاهي‌ها، نگرشها و رفتارهاي اجتماعي ـ سياسي در ايران» و (البته با تغييرات بسيار) مجدداً تكرار نمودند. تحقيق نخست در سال 1353 منتشر گرديد، گزارش تحقيق بعدي نيز در سال 1375 منتشر گرديد كه بر مبناي اطلاعات جمع‌آوري شده در سال 1374 تهيه شده است .

 

معاشرت دختران و پسران يكي از جمله موارد معدودي است كه نشانگر اختلاف نظر ميان جوانان و سالخوردگان مي‌باشد. حدود 10 درصد اختلاف در ميان موافقان و مخالفان اين دو نسل اگر چه بسيار چشمگير نيست،‌در هر حال نشان از نگرش و رفتارهاي متفاوتي ميان اين دو گروه دارد. شايد در نگاه اول اين مسأله نشانگر شكاف ميان نسل‌ها باشد، اما ظاهراً چنين نيست. يك دليل اين است كه اكثريت سالخوردگان (7/64 درصد) همان موضعي را اتخاذ كرده‌اند كه جوانان بدان تمايل بيشتري نشان داده‌اند. بنابراين مي‌توان انتظار داشت كه اين اختلاف با تمايل بيشتر سالخوردگان به اين امر كاهش يابد.

همانگونه كه مشخص است رضايت والدين بسيار مورد تأكيد تمامي اقشار و گروه‌هاي جامعه است. زنان بيشتر از مردان بر رضايت والدين تأكيد دارند (8/94 درصد در برابر 8/91 درصد) و با تحصيلات پاسخگو تأثير محسوسي بر اين امر دارد. با بالا رفتن تحصيلات اهميت رضايت والدين كاهش مي‌يابد (1/95 درصد بي‌سوادان در برابر 88 درصد تحصيل‌كرده‌ها)، اما تفاوتي در جهت‌گيري دو نسل مورد توجه ما وجود ندارد.به طور خلاصه بايد گفت كه توافق و اجماع نظر عمده‌اي بر سر ارزشهاي ازدواج و اداره خانواده ميان دو نسل مورد نظر ما  در سال 1353 وجود دارد. تنها مواردي كه نشانگر اختلافات قابل توجه‌تري بودند،‌عبارتند از :

1 ـ معاشرت دختران و پسرها پيش از ازدواج

2 ـ ازدواج با خويشاوندان

3 ـ تفاوت سني مطلوب ميان يك زوج

 در يافته هاي سال 1375 :

شكاف نسل‌ها در "نگرش نسبت به جنسيت"

اگر چه نسل جوان به مشاركت اجتماعي يا اشتغال زنان بيرون از خانه روي خوش بيشتري نشان داده ولي اساسً تفاوت موجود ميان دو نسل برخلاف انتظار به شدت كم است. ميزان اين اختلاف در ميان موافقان دو نسل تنها حدود 7 درصد است. البته به نظر مي‌رسد كه رشد ميزان موافقان در ميان جوانان روند سريعي را طي مي‌نمايد. چنانچه اختلاف موافقان و مخالفان را بر گروه سني 16-24 ساله با سالخوردگان مقايسه كنيم. درمي‌يابيم كه شدت اختلاف در گروه سني اول 2/18 درصد و در گروه دوم 6/7 درصد است. اين امر به خوبي نشانگر روند سريع‌تر تغيير موضع جوانان به نفع اشتغال زنان است

به نظر مي‌رسد كه اهميت مقام در ميان جوانان تا حدودي بيشتر از سالخوردگان باشد، 9/83 درصد جوانان مقام را داراياهميت يا تا حدودي مهم انگاشته‌اند در حالي كه 9/75 درصد سالخوردگان (گروه سني 55 ساله و بيشتر) همين نظر را داشته‌‌اند . بنابراين مي‌توان اظهار داشت كه تفاوت معني‌داري ميان اين دو گروه بر سر اهميت مقام وجود دارد. اما اين كه بتوان اين اختلافات را جلوه‌اي شكاف ارزشي نسل‌ها قلمداد نمود جاي سئوال دارد. آيا ممكن نيست كه اين ارزش به طور عموم بيشتر خاص سنين جواني باشد و همين افرادي كه در جواني آن را مهم تلقي مي‌نمايند در سنين بالاتر آن را كم اهميت‌تر بدانند؟ آيا آن كه بايد گفت جوانان تحت تأثير ارزشهاي جديدتري قرار گرفته و اهميت بيشتري به آنها مي‌دهند؟ پاسخ اين سئوالات را بايد در جمع‌بندي و نماي كلي حاصل از تمامي وجوه رفتارها و آرزوها و ارزشها و هنجارهاي جمعي به دست آمده، يافت.

"به نظر شما اهميت آبرو در زندگي چقدر است؟ "

توافق عمومي بر سر اهميت آبرو در زندگي اجتماعي چنان قوي است كه حتي يك نفر نيز در اين دو گروه پيدا نشده است كه به آن اهميتي ندهد. تفاوت بسيار ناچيزي ميان گروه سني جوانان و سالخوردگان به چشم مي‌خورد. 5/96 درصد از جوانان 5/98 درصد سالخوردگان آبرو را مهم مي‌دانند. البته اين اختلاف 2 درصدي (كه عملاً‌ نيز به حساب نمي‌آيد) چنانچه نگاه كلي‌تري به مسأله داشته باشيم از بين خواهد رفت. يعني : 8/99 درصد جوانان و 8/99 درصد سالخوردگان (هر دو به يك ميزان) آبرو را در زندگي مهم يا تاحدودي مهم تلقي مي‌كنند. حتي كمترين ميزان اختلاف نيز به چشم نمي‌خورد.

وضعيت شكاف نسل‌ها در سال 1375:

مي‌توان انتظار داشت كه چنانچه شكاف نسل‌ها پديدار گردد، خود را در سه حوزة ‌ارزشها يا نگرش‌ها و رفتارها نشان دهد. در طي صفحات گذشته وضعيت شكاف نسل‌ها بر اساس فصول گزارش تحقيق دكتر منوچهر محسني عرضه گرديد. اما در اينجا به طور كلي‌تري به تحليل شكاف و بر اساس سه حوزة‌ارزشها، نگرش‌ها و رفتارها مي پردازيم.

شكاف در حوزه‌ارزشها

ارزشها در اين گزارش در چند بعد مورد بررسي قرار گرفته‌اند. ارزشهاي خانوادگي و ازدواج، ارزشهاي اجتماعي (يا اخلاقي) ،‌همانگونه كه ديده شد تفاوت‌هاي چشمگيري در حوزة‌ارزشهاي خانوادگي به چشم نمي‌خورد. عملاً توافق نظر عمومي نسبت به اين ارزشها ( چه در ميان جوانان و سالخوردگان و چه در ميان سايرگروه‌ها، از زنان و مردان گرفته تا تحصيل كرده‌ها و بي‌سوادان و ...) وجود دارد. گاهي اوقات تفاوت‌ها چنان ناچيزند كه در بعضي موارد به هيچ‌وجه وجود ندارد و موجب تعجب‌اند.

تنها سه مورد اختلاف عمده (از 10 مورد) در ارزشهاي خانوادگي و ازدواج به چشم مي‌آيد. اولين آنها ارتباط و معاشرت دختران و پسران پيش از ازدواج است كه نه با يك اختلاف فاحش، اما معنادار خود را نشان مي‌دهد. البته ايدة ارتباط ميان جوانان پيش از ازدواج است از سوي بسياري از خانواده‌ها مورد حمايت قرار گرفته است و موافقان با آن داراي اكثريت هستند و در مقابل مخالفان تنها 30 درصد جمعيت بزرگسالان را تشكيل مي‌دهند، اما به هر حال جوانان در اين زمينه يك قدم از والدين خود جلوترند.

موضوع مورد اختلاف بعدي بر سر مخالفت بيشتر جوانان با ازدواج‌هاي فاميلي شكل گرفته است. اگر چه 58 درصد سالخوردگان نيز با اين گونه ازدواج‌ها مخالفند اما باز جوانان در اين زمينه پيشرو هستند. لازم به ذكر است كه منظور از پيشرو بودن جوانان وجود يك شكاف نيست. اين امر زماني روشن‌تر مي‌گردد كه وضعيت مذكور را با وضع پيش از انقلاب مقايسه نمائيم و دريابيم كه نه تنها جوانان امروزين جامعه ما، بلكه سالخوردگان نيز در بي‌اعتقادي به اين گونه ازدواج‌ها رشد قابل توجهيه يافته‌اند و حتي سالخوردگان گوي سبقت را از جوانان ربوده‌اند.

توزيع قدرت در خانواده از جمله مسائل مورد اختلاف است. جوانان (دختر ، پسر تقريباً به يك اندازه) امروزه به توزيع دموكراتيك‌تر قدرت در خانواده اعتقاد دارند واين امر از پاسخ آنان به فاصلة سني مطلوب ميان يك زوج روشن مي‌گردد. اين اختلاف ميان 11 تا 12 درصد جوانان و سالخوردگان وجود دارد. البته نه تنها اين اختلاف بسيار شديد نيست، بلكه تأثير آن نيز مخرب نخواهد بود. از آنجا كه انتخاب همسر امروزه، بر اساس نوعي تفاهم ميان فرد و والدينش صورت مي‌پذيرد، اين مسأله به طور قطع مشكل بارزي را به وجود نخواهد آورد. در ضمن روند آتي اين شكاف رو به بهبود و كاهش خواهدداشت كه بعداً در اين باره بيشتر بحث خواهد شد. وجود اين اختلافات در حالي است كه توافق‌هاي مهم و عمده‌اي بر سر مسائلي همچون مراسم خواستگاري، نامزدي، خصوصيت يك فرد مناسب براي ازدواج (زن و مرد) در نهايت والدين در ازدواج اظهار نظر والدين در امور فرزندان و حجم خانواده به عمل آمده است. پس از ارزشهاي خانوادگي به بررسي ارزشهاي اجتماعي مي‌پردازيم كه در آنجا نيز اختلاف خاصي يا حتي قابل اشاره‌اي نيز وجود ندارد.

شايد تنها جايي كه اختلاف ضعيفي به چشم مي‌آيد، بر سر ميزان اهميت مقام در زندگي باشد. همانگونه كه از پيش هم مي‌توان حدس زد اهميت مقام در ميان جوانان اندكي بيشتر بوده . اما اصولاً تعارض ميان نگرش دو نسل نسبت به مسأله وجود ندارد. آنچه كه از يافته‌هاي مربوط به ارزشهاي اجتماعي مي‌توان دريافت اين است كه به جز ارزشهاي مقام و شهرت كه با نوعي محافظه‌كاري و اكثراً تا حدودي مهم تلقي شده‌اند (كه خود نشان دهندة اين است كه ارزشهاي بنيادين اجتماعي به حساب نمي‌آيند). مابقي با اكثريت مطلق و كامل پاسخ «مهم» را دريافت داشته‌اند. بنابراين شكافي در ارزشهاي مذكور ميان نسل‌ها وجود ندارد.

اگر نگرش نسبت به جنسيت،‌احساس رضايت اجتماعي، قانونگرايي و احساس تنهايي را جزو حوزه نگرش‌ها محسوب گردند،‌ نتيجة ديگري جز آنچه كه در حوزة‌ ارزشها به دست آمد، نخواهيم داشت.

تفاوت اندك ميان دو نسل در نگرش به اشتغال زنان در خارج از خانه وجود دارد. جوانان تمايل و موافقت بيشتري به اين مسأله نشان داده‌اند اما تعداد موافقان سالخورده بيشتر از مخالفان آن است و زماني دليل بهتري براي شكاف نداشتن اين اختلافات ناچيز خواهيم داشت كه آن را با قبل از انقلاب مقايسه كنيم. رضايت اجتماعي نيز نشانگر هيچگونه شكافي نيست. كمترين ميزان اختلاف‌ها در اين مورد وجود دارد به طوري كه حداقل فاصله ميان دو نسل را مي‌توان در سه سئوال مربوطه مشاهده نمود.

گرايش به خشونت در ميان سالخوردگان به مراتب بيشتر از جوانان است. به وضوح اختلاف چشمگيري در گرايشات قانون مدارانه وجود دارد. اما هر دو نسل داراي احساس تنهايي نسبتاً‌ يكساني هستند بنابراين به جز يك مورد تفاوت چشمگير كه بتوان لفظ شكاف را در مورد آن به كار گرفت،‌اختلاف ديگري وجود ندارد و در حوزة‌ نگرش‌ها نيز اجماع و اتفاق نظر حكم فرما است.

در حوزة رفتارها تقريباً تمامي سئوالهاي مطرح شده مربوط به رفتارهاي مذهبي بودند، در اين حوزه اختلافات عمومي‌تري نسبت به ساير بخشها به چشم مي‌خورد. اگر چه هنوز نمي‌توان واژه شكاف را براي اين تفاوت‌ها به كار برد اما مشخص است كه تعريف رفتارهاي مذهبي در ميان جوانان (اگر فرض كنيم كه جوانان به اندازة سالخوردگان داراي گرايشات مذهبي هستند) با تعريف آن در نزد سالخوردگان متفاوت است. نمي‌توان از اين يافته‌ها نتيجه گرفت كه گرايشات مذهبي جوانان كمتر از سالخوردگان است چون ممكن است كه گرايشات مذهبي جوانان با مطالعه كتب و مجلات مذهبي تجلي يابد اما سالخوردگان اين امر را با رفتن به مساجد نشان دهند. به هر حال علاوه بر اين اختلافات ،‌ مشتركات متعددي نيز در رفتارهاي مذهبي ميان دو نسل به چشم مي‌خورد.

به عنوان نتيجه كلي بررسي شكاف نسل‌ها در سال 1374 اين نتيجه به دست مي‌آيد كه عملاً شكافي ميان دو نسل جوان و سالخورده وجود ندارد ( و به طور منطقي اين نتيجه در اين سخن مستور است كه اساساً شكافي ميان نسل‌هاي هر گروه سني وجود ندارد) ، آنچه كه هست اختلافات ناچيز يا در مواردي نادر، قابل توجه است كه به طور طبيعي در تمامي جوامع و ا زجمله كشورها وجود دارد.

 4-  تبيين  مسئله و ريشه يابي

 در اينجا  علل و ريش هاي مسئله شكاف نسلي را  با ارجاع به دو مقالعه مذكور بررسي مي كنيم:

 1-4- تبين مسئله در مقاله اصلي

ريشه يابي  پديده ي شكاف نسلي در جوامع پيچيده و پر تحول معاصر  با دو رويكرد موجود  انجام گرفت.  بنا بر رويكرد نخست   وقايع تاريخي مهم كه در حكم حوادث نسل ساز عمل مي كنند ، شرايط تازه اي را براي يك گروه نسلي به وجود مي آورند كه تجربه زندگي در ان شرايط    و فضاي خاص اجتماعي – تاريخي ، ارزش هايي را براي انها برجسته مي سازد  كه در برداشت مانهايمي آن ، جنبه ايدئولوژيك و آرماني نيز براي آن نسل پيدا كرده  و محور زندگي آتي آنها  قرار مي گيرد. ؛ تا آنجا كه تفسير حوادث بعدي حيات و رفتارهاي انان نيز بر پايه ارزش هاي قبلي قرار مي گيرد. نتيجه چنين وضعي ،  چيزي جز دوام تعارضات نسلي در جوامع و نظام هاي اجتماعي نخواهد بود.  و تعارض بين نسل ه را اجتناب ناپذير  مي داند.اما  رويكرد تضاد ساختاري  ، تعارض نسلي را از سطح انديشه و ايدئولوژي به سطح منافع و منابع و موقعيت عيني نسل ها انتقال مي يابد كه قابل چون و چرا و تغيير و تعديل است  ؛ زيرا تضاد نسل ها  را نتيجه توزيع نا متعادل در حوزه ي ثروت و قدرت  و انحصار منابع و سرمايه هاي مختلف  مادي و نمادين در دست نسل در صحنه مي باشد.

 به عبارت ديگر مانهايم علت را گسست نسلي در پي تغييرات فرهنگي شديد مي داند. وبورديو به  برخورداري  يا محروميت از امكانات و فرصت هاي موجود اقتصادي ، اجتماعي و سياسي  را ريشه شكاف نسل ها مي داند.  يعني مسئله اصلي بين نسل ها ، توزيع نابرابر سرمايه هاي مختلف بهويژه در دو حوزه قدرت وثروت  ، بين نسل ها در ميدان هاي مختلف  است كه سر منشا تعارضات مشاهده شده ي ديگر از جمله تعارضات فرهنگي ميان انهاست.

( توكل وقاضي نژاد ، 1385 : 120 )

 

2-4 -  تبيين مسئله  در مقاله دوم

 

 در مقاله دوم  شرايطي را براي  اين كه مسئله شكاف نسلي  در جامعه اي مطرح شود  ، بيان مي كند : 1- در مرحله شكوفايي اقتصادي قرار دارند  يا 2- به حدي از توسعه اجتماعي گسترده دست يافته باشند كه در آن پديده ي تمايز يافتگي نقش ها ، گروه ها  و نهاد ها  اتفاق افتاده باشد ؛ يا 3-  در معرض تغييرات فرهنگي ديد مثل انقلاب قرار گرفته باشند.

  عووامل ريشه اي كه در اين مقاله  ذكر شده به اجمال چنين است:

 اينگلهارت: گذر جامعه از يك سطح  از نياز ها به سطح ديگر در اثر شكوفايي  اقتصادي .

تراوپ و دادر:  جامعه تمايز يافته بر اساس سن.

 معيدفر : عدم وجود فرصت هاي شغلي  ،  مسائل فرهنگي – اجتماعي ف به تاخير افتادن استقلال جوان در خانه پدري ف ميزان افزايش اگاهي  اجتماعي آنان از جامعه ملي و جهاني.

( در ايران )  

 

5-   تبيين رويكردي  مسئله  شكاف نسلي

 رويكرد تضاد ارزش ها

در این رویکرد مسئله اجتماعی وضعیتی است که با ارزش های برخی گروه ها که اعضای ان در کار تبلیغ ضرورت اقدام برای اصلاح مسائل موفق اند,سازگار نیست.علل ریشه ای مسائل اجتماعی,تضاد ارزش ها منافع است.گروه های مختلف چون منافع متفاوتی دارند,رودررویی خود را به شکل تضاد متبلور سازد,مسئله اجتماعی متولد می شود.

شرایط زمینه ساز موثر بر ظهور,تواتر,دوام و پیامدهای مسائل اجتماعی عبارت است از رقابت و برخورد بین گروه ها,عده زیادی از مولفان بیان کرده اند که مسائل اجتماعی دارای شرایط عینی و تعریف ذهنی اند.شرایط عینی,برخورد و رقابت و تعریف ذهنی منعکس کننده ی شیوه ها متفاوت تعریف و ارزیابی برخورد,رقابت و توزیع کالاها و حقوق است.پس مسئله اجتماعی از ترکیب بی ثباتی از شرایط عینی و تعریف ذهنی بوجود می اید.

پیامد هایی که این رویکرد برای مسئله اجتماعی بر شمرد عبارتند از اینکه تضادها فرساینده و پر هزینه اند.تضاد ها, گاهی به فدا کردن ارزش های مهم تر به پای ارزش های کم اهمیت تر می انجامد و اغلب به ناکامی یا باخت طرف ضعیف تر ختم می شود و خاطره بدی را بین گروه ها بوجود می اورد. مايرز و فولر محور همه ي مسائل اجتماعي را " تضاد هاي موجود در چارچوب كلي ارزشي فرهنگ " مي دانند.

رویکرد تضاد سه راه حل متفاوت را پیشنهاد می کند:

توافق: طرفین به خاطر مجموعه ای از ارزش های والاتری که هر دو به ان پایبندند,مصالحه کنند.

معامله:معامله ارزش ها بصورتی آزادانه انجام شود.

زور:چنانچه نه معامله ای و نه توافقی کار ساز باشد, گروهی که قدرت بیشتری داشته باشد مسلط می شود.

شرایط زمینه ساز موثر بر ظهور ,تواتر و دوام و پیامد های مسائل اجتماعی عبارت است از رقابت و برخورد بین گروه ها.

عده ی زیادی از مولفان اشاره کرده اند که مسائل اجتماعی دارای شرایط عینی و تعریف ذهنی اند.شرایط عینی,برخورد و رقابت و تعریف ذهنی منعکس کننده ی شیوه های متفاوت تعریف و ارزیابی برخورد,رقابت ,توزیع کالا ها و حقوق است.پس مسئله اجتماعی از ترکیب بی ثباتی از شرایط عینی و تعریف ذهنی بوجود می اید.

تضاد ها فرساینده و پر هزینه اند.تضاد ها,گاهی به فدا کردن ارزش های مهم تر به پای ارزش های مهم تر به پای ارزش های کم اهمیت تر,می انجامند و اغلب به ناکامی یا باخت طرف ختم می شود و خاطره ی بدی را بین گروه ها بوجود می آورند.

مهمترين زمينة ذهنيِ طرح مسائل اجتماعي، بالا رفتن سطح انتظارات و توقّعات عمومي به سبب تحولات اجتماعي و نسبي شدن ارزشها و هنجارهاي گذشته است؛ و بي‌شك برجسته‌ترين بستر زايش اين تحولات (مسايل اجتماعي) يعني افزايش سطح انتظارات و توقّعات، و همچنين تقدّس‌زدايي از ارزشها و هنجارهاي گذشتگان، تغيير نسلي مي‌باشد. اين، سرآغاز سست‌شدن سنّتهاست.

"در شهرها سنّت با سست‌شدن شكسته مي‌شود و بذر سست‌شدنِ سنّت هم به‌محض آنكه پاشيده شد، نسل به نسل رشد بيشتري خواهد كرد. زيرا اصولي كه مرجعيت و اقتدار خود را از دست داده باشند، با قدرت كمتري به نسلهاي آينده منتقل خواهند شد… در همين شهرهاي بزرگ است كه سنّتها كمتر از هرجاي ديگري بر انديشه‌ها و عواطف مردم تسلّط دارند… جامعه به‌موازات گسترش يافتن و متراكم‌تر شدنش ، تسلّط كمتري بر فرد دارد" ( دوركيم ، 1365 :216 )

 با توجه به مسئله شكاف نسلي و تاكيد بيشتر بر نظرات بورديو ، معتقدم كه شكاف نسلي بيشتر حاصل تضاد منافع اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي استو نابرابري در توزيع اين امكانات از سوي نسل در صحنه كه قدرت را دست دارد به پديده شكاف نسلي مي انجامد.

تحولات عمده به وجود آمده در سطوح مختلف فرهنگي در ايران، از قراردادي‌تر شدن، خصوصي‌تر شدن و هسته‌اي‌ تر شدن خانواده‌ها تا رشد ديدگاه هاي برابري‌ جويانه ميان زن و مرد، و تا خواست دموكراتيزه شدن و خشونت‌زدايي هر چه بيشتر از جامعه، و تا ايمان‌گرايي بدون شكل و بسياري موارد ديگر، همگي از پابرجايي نزاع ميان سنّت و تجدد خبر مي‌دهد .( عبدي و گودرزي ، 1378 )

 اين كشمكش ميان سنت و مدرنيته وهم چنين كشمكش حاميان اين دو ديدگاه براي حفظ منافع خود و دستيابي به منافع بيشتر همگي حاكي از ان است كه مهم ترين عامل در بروز شكاف نسلي تضاد منافع به ويژه منافع اقتصادي است.

 اما با توجه به شواهد آماري كه در اين تحقيق به آنها  استناد شد و  هم چنين با اشاره به اين كه  تعريف مانهايمي از نسل در همه آنها لحاظ نشده ، اين نتيجه حاصل شد كه  در ايران شكاف نسلي با توجه به پايبندي آنها به ارزش ها و سنت هاي نسل قبل چندان چشم گير نيست و با توجه به تحولات بزرگي هم چون انقلاب اسلامي و تجربه جنگ و تحولات جهاني در زمينه ارتباطات و اطلاعات و گسترش رسانه هاي جمعي مي توان اين اختلاف را خيلي بزرگ قلمداد نكرد.

روند رو به رشد  جمعيت دانشجو بعد از انقلاب همراه با افزايش سريع جمعيت و تلاش اكثريت براي به دست آوردن منابع كمياب و ارزشمند باعث بروز اختلافاتي در ميان نسل ها شده است ، زيرا تورم افراد داراي تحصيلات دانشگاهي و افزايش سطح انتظارات آنها از جامعه و نبود امكانات و فرصت هاي مطلوب  شغلي براي آنها باعث بروز سرخوردگي  مي شود و از سوي ديگر " بي مسئوليتي موقت جوانان " را در زندگي اجتماعي آنان افزايش مي دهد. اما با اين تحول  وتغيير بايد تدريجي و توافقي برخورد كرد زيرا كه  هر مقاومت و  پافشاري در حفظ منافع و سلطه هر كدام از نسل ها باعث بروز  درگيري و اختلاف و هزينه هاي گزاف  خواهد شد .

 هم چنين با توجه به يافته هاي پژوهش دكتر گودرزي و دكتر كاشي  در تحقيقي با عنوان " نقش شكاف انداز تجربيات نسلي در ايران " ، باور به تعارض ارزشي ونگرشي ميان گروه هاي نسلي تاييد نشده اما نقش  تجربيات نسلي در بروز تفاوت ميان نسل هاي گوناگون را نمايان ساختند . آنها 5 گروه نسلي را طبقه بندي كردند:

 نسل قبل از انقلاب ( متولدين  قبل از 1330 )

نسل انقلاب و جنگ ( متولدين بين سال هاي 1342-1331 )

نسل جنگ (متولدين بين سال هاي 1352 -1343 )

 نسل داراي خاطره از جنگ (متولدين بين سال هاي 1359-1353 )

نسل فاقد خاطره موثر از جنگ (متولدين بين سال هاي 1364 – 1360 )

 اين طبقه بندي از نسل با تعريف مانهايمي  نسل  مطابقت دارد و معيار بهتري براي درك نگرش ها و ارزش هاي آنها و همچنين بررسي تفاوت و اختلاف ميان  آنهاست. در اين تحقيق  عنوان شده كه نسل جواني كه كمتر از سامان جنگ و انقلاب بهره برده است ، تنها و بيمناك از فضاي اجتماعي است ولي  تعارض بين ارزش ها ي نسل ها ديده نشده است.

 6-   راهكار

 بورديو  معتقد است كه   تضاد زير بنايي و اصلي ،  قرار گرفتن گروه هاي سني جوان و پير در داخل ساختار ها  و روابط قدرت نابرابر  و جايگاه هاي نا موزون از نظر مراتب قدرت ، ثروت و رهنگ استو راه حل اين را اصلاح توزيع نابرابر قدرت و سلطه و چرخش انها  وبر قراري  عدالت بين نسلي  و امكان مشاركت و تعامل مزون نسل ها در ميدان هاي مختلف  مي داند.

 مانهايم  با اين كه شكاف نسلي را اجتناب نا پذير مي داند اما  در جايي راهكار را سيستم آموزشي جديدي براي ربيت مجدد نسل قديم مي داند.

 7-  ارزيابي

 به نظر من مقاله اصلي در تبين و تحليل شكافي نسلي  با تاكيد بر نظريه نسلي بورديو بهتر توانسته بود كه اين مسئله اجتماعي را  تبيين  و علت يابي كند و تعارض نسلي را در سطح روبنايي نديده بود بلكه به بنيان و اساس  آن پرداخته بود  واز ريشه به مسئله نگاه كرده بود و نظريه وي بيشتر از هر نظريه ديگري در مورد نسلها  در جوامع  مختلف مطابقت دارد.

  با  مطالعه اجمالي   كتاب "فرهنگ و تعهد"  كه در ذيل خلاصه اي از آن را خواهم  آورد و  با اتكا به نظريات بورديو ، راهكار پيشنهادي من با توجه به هسته اي شدن خانواده ،  ارتباطات سريع  ، گسترش رسانه هاي جمعي ، جهاني شدن و... توزيع  متعادل منابع قدرت و ثروت و با مسالمت و بسيار توافقي كه  باعث بروز كشمكش  در بين نسل ها و به تبع آن پرداخت هزينه  در حوزه هاي مختلف نشود.

مارگارت مید در کتاب ((فرهنگ و تعهد : مطالعه ای در زمینه شکاف نسل ها)) فرهنگ ها را به سه دسته تقسیم می کند:

فرهنگ های گذشته گرا

فرهنگ های حال گرا

فرهنگ های آینده گرا

و سپس وی استدلال می کند که در هر جامعه ای بسته به اینکه فرهنگش گذشته گرا ،حال گرا  ، آینده گرا باشد وارثان ، حاملان ، ناقلان فرهنگ با هم متفاوتند.

در فرهنگهای گذشته گرا شیوه های زیستن از پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها  به فرزندان و نوه ها منتقل می شود و در اینجا پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها بسیار مورد احترام هستند زیرا منبع دانش فرهنگی جامعه هستند و تجارب خود را از طریق پند و اندرزها و لالایی ها و...به نسل های بعدی منتقل می کنند اما کم کم با ظهور و توسعه نهاد های مدرن و فرآیند های مدرن فرهنگ های گذشته گرا از بین می روند . مدرسه ، پارک ، سینما و ورزشگاه و ... وضعیت فرهنگی را دگرگون می کنند مسئله انتقال فرهنگ  بخشی از آن به مدارس واگذار می گردد و بخش دیگر آن به رسانه ها و نهاد ها و موسسات فرهنگی .همچنین با ظهور صنعت چاپ ، صنعت نشر گسترش یافت و نهاد کتاب و روزنامه را وارد دنیای جدیدی کرد از این پس بخشی از فرآیند فرهنگ یابی از طریق کتاب و کتابخانه و مطبوعات صورت گرفت.کار انتقال فرهنگ را پدر ها و مادرها از طریق خواندن روزنامه و کتاب و حضور در کارخانجات و موسسات جدید انجام می دادند. از این رو در فرهنگ های حال گرا نقش عمده با گروههای میانسال است و پدر و مادر اهميت مي يابند.

اما از ۱۹۴۰ به بعد با ظهور تلویزیون ، رادیو و سینما و تکنولوژی های ارتباط جدیدتر ( اینترنت و ماهواره) این مجموعه جای پدر بزرگ ها و حتی پدران را گرفتند ، بچه ها نه از پدربزرگ و نه از پدر بلکه از کارتونهای تلویزیونی ، داستانهای کتابهای کودک و نوجوان ، بازیهای کامپیوتری ... فرهنگ را یاد می گیرند.همان طور که امروزه شاهد وضعیت فرهنگی هستیم که گاهی آن را با تعبیر "کودک سالاری"  مطرح می کنیم در این زمان نه تنها بچه ها از پدر بزرگ ها چیزی نمی آموزند بلکه پدر بزرگ ها بایستی از نوه ها فرهنگ را بیاموزند.

 


  منابع : 

*  توكل ، محمد و مريم قاضي نژاد. 1385 ." شكاف نسلي در رويكرد هاي كلان جامعه شناختي : بررسي و نقد رهيافت هاي نسل تاريخي  و تضاد با تاكيد بر نظرات مانهايم و بورديو". نامه علوم اجتماعي. شماره 27 .صص97- 124 

- دوركيم ، اميل. 1365.تقسيم كاراجتماعي.ترجمه باقرپرهام.  تهران : انتشارات سمت.

- رونالد اينگلهارت. 1373.تحول فرهنگي در جامعه پيشرفته صنعتي.ترجمه مريم وتر. تهران :انتشارات كوير.

- عبدي، عباس ومحسن گودرزي.1378 .تحولات فرهنگي در ايران. تهران:نشر روش.

- غلامرضاكاشي ، محمدجواد و محسن  گودرزي. 1384. " نقش شكاف انداز تجربيات نسلي در ايران ". فصلنامه علمي – پژوهشي رفاه اجتماعي. سال 4. شماره 16. صص 251-299 .

*  معيدفر،سعيد. 1383." شكاف نسلي يا گسست فرهنگي- بررسي شكاف نسلي در ايران".نامه علوم اجتماعي. شماره 24. صص55-80.

 منبع: http://tardidnak.blogfa.com/post-23.aspx