بررسی جریان مخالف با تدریس فلسفه صدرایی
خبرگزاری فارس: مقام معظم رهبری درباره مخالفت آیتالله بروجردی با تدریس حکمت متعالیه در حوزه علمیه قم میفرمایند: البته ما همان وقت مقلّد آقاى بروجردى بودیم و الآن هم با چشم تجلیل و تعظیم به ایشان نگاه مىکنیم؛ اما بالاخره هرچه بود... این نباید تکرار شود.

مخالفت مرحوم آیتالله بروجردی با تدریس اسفار اربعه ملاصدرا تحلیلها و نتایج متفاوتی را به دنبال داشته و دارد. از این رو با توجه به اهمیت این جریان تاریخی و برداشتهای نادرست از این مسئله در زمان حاضر، بر آن شدیم تا نظرات و تحلیلهای بزرگان حوزه در اینباره را تقدیم مخاطبان گرامی کنیم که در این بخش، نظر مقام معظم رهبری از نظر میگذرد.
حضرت آیتالله خامنهای در اینباره فرمودند: «در گذشته در حوزه قم با فلسفه و وجود مرحوم آقاى «طباطبایى» مخالفت مىشد. مىدانید درس اسفار ایشان به دستور تعطیل گردید و ایشان مجبور شد شفا تدریس کند.
در دوره اخیر، قم مرکز حوزه فلسفى ما بوده است؛ آقاى طباطبایى هم انسان کاملاً متشرّع، مواظب، دائمالذّکر، متعبّد، اهل تفسیر و اهل حدیث بوده؛ از آن قلندرمآبهاى آنطورى نبوده است - البته جلسات خصوصى را کارى نداریم - مراتب علمى و فقه و اصولش هم طورى نبوده که کسى بتواند آنها را انکار کند؛ در عین حال کسى مثل آقاى طباطبایى که جرأت کرد و فلسفه را ادامه داد و عقب نزد، اینطور مورد تهاجم قرار گرفت. نتیجه چیست؟
نتیجه این است که امروز سطح تفکّرات و معرفت فلسفى ما در جامعه و بین علماى دین محدود است. با بودنِ استادى مثل آقاى طباطبایى، جا داشت امروز تعداد زیادى استاد درجه یک از تلامذه ایشان در قم و دیگر شهرستانها داشته باشیم.
آقاى طباطبایى فرد فعّالى بود؛ بنابراین جریان فلسفىاى که به وسیله ایشان پایهگذارى شد، باید به شکل وسیعى گسترش پیدا مىکرد، که نکرده است.
البته ما همان وقت مقلّد آقاى «بروجردى» بودیم و الان هم با چشم تجلیل و تعظیم به ایشان نگاه مىکنیم؛ اما بالاخره هرچه بود، نتیجهاش این شد. این نباید تکرار شود.
فلسفه اسلامى - همانطور که شما فرمودید و درست هم گفتید - فقه اکبر است؛ پایه دین است؛ مبناى همه معارف دینى در ذهن و عمل خارجى انسان است؛ لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند و برویَد و این به کار و تلاش احتیاج دارد» (بیانات در دیدار برخی نخبگان حوزوی، 1382/10/29)
از این فرمایش گویای مقام معظم رهبری دستکم هفت نکته استفاده میشود:
1. در دوره اخیر، قم مرکز فلسفه است؛
مقام معظم رهبری در اینباره در جای دیگر میفرمایند: «مرکز فلسفه هم باید حوزه علمیه باشد. یکى از بزرگترین خسارتهایى که ما کردیم، این بوده که مرکز فلسفه اسلامى از حوزه علمیه به مناطق مختلف منتقل شده است. بعضى از آقایانِ اساتید فلسفه، ماه رمضان پیش من بودند؛ مىگفتند برخى از آقایانى که اصلاً اهلیّت ندارند، در مساجد فلسفه تدریس مىکنند و ناقص و سطحى و به عمق نرسیده و جویده جویده مطالبى را دست افراد مىدهند. اینها خسارت است؛ ما نباید بگذاریم این کار ادامه پیدا کند. من خدمت آقاى «جوادى» و آقاى «مصباح» هم به تفاریق مکرّراً گفتهام باید کارى کنیم که قم از مرکزیّت و مرجعیّتِ فلسفه نیفتد و قطب اصلىِ فلسفه اسلامى همچنان باقى بماند. بنابراین در این زمینه هر چه شما تلاش کنید، بهجا و بهحق خواهد بود. همه باید تلاش کنند؛ مدیریّت حوزه و اساتید فلسفه هم باید تلاش کنند. طلّابِ فلسفه را باید تشویق کرد.» (در دیدار روحانیون در مدرسه فیضیّه قم، 16/9/1374)
همچنین مقام معظم رهبری در جای دیگر درباره فلسفه ملاصدرا در ایران میفرماید: «ما ایرانیان بیش از همه به این فلسفه الهى وامدار و بیش از همه در برابر آن مکلفیم. دوران ما با دمیدن خورشیدى چون امام خمینى(ره) که یگانه دین و فلسفه و سیاست و خود یکى از صاحبنظران برجسته در حکمت متعالیه بود، و نیز با حوزه درسى و تحقیقى پر برکت حکیم علامه طباطبایى (ره) که استاد یگانه مبانى ملاصدرا در طول سى سال در حوزه قم به شمار مىرفت، و تلاش تلامذه و هم دورههاى آنان، بى شک دوره با برکتى براى فلسفه الهى است.» (پیام به مناسبت همایش جهانى بزرگداشت صدرالمتالهین، 1/3/1378)
2. فلسفه اسلامی فقه اکبر، پایه دین و مبنای همه معارف دینی است؛
مقام معظم رهبری در جای دیگر در اینباره میفرماید: «توجه بکنید اهمیت فقه و عظمت فقه نباید ما را غافل کند از اهمیت درس فلسفه و رشته فلسفه و علم فلسفه؛ هر کدام از اینها مسئولیتی دارند. رشته فقه مسئولیتهایی دارد، فلسفه هم مسئولیتهای بزرگی بر دوش دارد. پرچم فلسفه اسلامی دست حوزههای علمیه بوده است و باید باشد و بماند. اگر شما این پرچم را زمین بگذارید، دیگرانی که احیانا صلاحیت لازم را ندارند، این پرچم را برمیدارند... .
امروز اگر نظام و جامعه ما از فلسفه محروم بماند، در مقابل این شبهات گوناگون، این فلسفه های وارداتی مختلف، لخت و بیدفاع خواهند ماند. آن چیزی که میتواند جواب شماها را بدهد، غالبا فقه نیست؛ علوم عقلی است.» (در دیدار با جمعی از طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، 29/7/1389)
ایشان در جای دیگر درباره فلسفه ملاصدرا میفرماید: «فلسفه ملاصدرا فلسفهای عقلی، ذوقی و شرعی است و در حقیقت ملاصدرا فلسفه عقلی و ذوقی را بر مبنای شرع مقدس پیریزی کرده است. برای او تعبد محض، مبادی رسیدن به افکار عالی فلسفی بوده است؛ و این جریان عظیم و جوشان و تمام نشدنی در دوران ریاضت به روح مقدس وی افاضه و نازل شده است و امروز خوشبختانه کتابها و افکار فلسفی ملاصدرا فضای فلسفی کشور را فراگرفته است. ...صدرالمتالهین آراء بینظیر فلسفی و دریای مواج افکار و اندیشههای خود را از استاد فرانگرفته است. بلکه این معلومات بیپایان از ریاضت، خلوت و عبادت و دل دادن به خدا و کسب فیض از عالم غیب سرچشمه میگیرد.» (در دیدار اعضای شورای عالی کنگره بزرگداشت صدرالمتألهین، 15/11/1374)
3. فلسفه اسلامی باید گسترش و استحکام پیدا کند و این کار نیازمند کار و تلاش است؛
مقام معظم رهبری در جای دیگر در اینباره میفرماید: «فلسفه اسلامى، پایه و دستگاهى بوده که انسان را به دین، خدا و معرفت دینى نزدیک مىکرده است. فلسفه براى نزدیک شدن به خدا و پیدا کردن یک معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است؛ لذا بهترین فلاسفه ما - مثل ابنسینا و ملاّصدرا - عارف هم بودهاند. اصلاً آمیزش عرفان با فلسفه در فلسفه جدید ـ یعنى فلسفه ملاّصدرا ـ بهخاطر این است که فلسفه وسیله و نردبانى است که انسان را به معرفت الهى و خدا مىرساند؛ پالایش مىکند و در انسان اخلاق به وجود مىآورد. ما نباید بگذاریم فلسفه به یک سلسله ذهنیّات مجرّد از معنویت و خدا و عرفان تبدیل شود. راهش هم تقویت فلسفه ملاّصدراست؛ یعنى راهى که ملاّ صدرا آمده، راه درستى است. آن فلسفه است که انسان را وادار مىکند هفت سفر پیاده به حج برود و به همه زخارف دنیوى بىاعتنایى کند.
البته نمىخواهیم بگوییم هرکس در این دستگاه فلسفى قرار نداشته باشد، اهل دنیاست؛ نه، اما این راه خوبى است. راه فلسفه باید راه تدیّن و افزایش ارتباط و اتّصال انسان به خدا باشد؛ این را باید در آموزش فلسفه، در تدوین کتاب فلسفى، در درس فلسفى و در انجمن فلسفه ـ همین که به آن اشاره شد ـ رعایت کرد.» (در دیدار روحانیون در مدرسه فیضیّه قم، 16/9/1374)
ایشان در جای دیگر میفرماید: «امید است در سایه این تلاشها افکار ملاصدرا محافل علمی دنیا را فرا بگیرد و این متاع معنوی و با ارزش به عنوان عالیترین متاع به کشورهای دیگر صادر شود و برای این منظور لازم است، علما و بزرگان حوزههای علمیه و دستگاههای مختلف به ویژه صدا و سیما و وزارت ارشاد نیز همکاری کنند تا این کار با ارزش و بسیار مهم به نتیجه برسد.» (در دیدار اعضای شورای عالی کنگره بزرگداشت صدرالمتألهین، 1374/11/15)
4. علامه طباطبایی انسانی کاملاً متشرع، مواظب، دائم الذکر، متعبد، اهل تفسیر و حدیث بود و مراتب بالای علمی، فقهی و اصولی داشت. فعال بود و با جرأت فلسفه را ادامه داد و عقب نزد.
5. علامه طباطبایی مورد تهاجم قرار گرفت و در حوزه علمیه قم با فلسفه و تدریس اسفار ملاصدرا از سوی ایشان(ره) مخالفت شد و ایشان مجبور شد شفا تدریس کند.
مقام معظم رهبری درباره مکتب فلسفی ملاصدرا میفرماید: «مکتب فلسفى صدرالمتالهین همچون شخصیت و زندگى خود او، مجموعه در هم تنیده و به وحدت رسیده چند عنصر گرانبها است. در فلسفه او از فاخرترین عناصر معرفت یعنى عقل منطقى، و شهود عرفانى، و وحى قرآنى، در کنار هم بهره گرفته شده، و در ترکیب شخصیت او تحقیق و تأمل برهانى، و ذوق و مکاشفه عرفانى، و تعبد و تدین و زهد و انس با کتاب و سنت، همه با هم دخیل گشته، و در عمر علمى پنجاه ساله او رحلههاى تحصیلى به مراکز علمى روزگار، با مهاجرت به کهک قم براى عزلت و انزوا، و با هفت نوبت پیاده احرامى حج شدن، همراه گردیده است.» (پیام به مناسبت همایش جهانى بزرگداشت صدرالمتالهین، 1/3/1378)
همچنین میفرماید: «مکتب فلسفى صدرالمتالهین همچون همه فلسفهها در محدوده ملیت و جغرافیا نمىگنجد و متعلق به همه انسانها و جامعهها است. همواره همه بشریت به یک چهارچوب و استخوانبندى متقن عقلایى براى فهم و تفسیر هستى نیازمندند. هیچ فرهنگ و تمدنى بدون چنین پایه مستحکم و قابل قبولى نمىتواند بشریت را به فلاح و استقامت و طمأنینه روحى برساند و زندگى او را از هدفى متعالى برخوردار سازد. و چنین است که به گمان ما فلسفه اسلامى بهویژه در اسلوب و محتواى حکمت صدرایى، جاى خالى خویش را در اندیشه انسان این روزگار مىجوید و سرانجام آن را خواهد یافت و در آن پابرجا خواهد گشت.» (پیام به مناسبت همایش جهانى بزرگداشت صدرالمتالهین، 1/3/1378)
6. ما مقلد آقای بروجردی بودیم و الان هم با چشم تجلیل و تعظیم به ایشان نگاه میکنیم اما بالاخره هرچه بود، نتیجهاش این شد. این نباید تکرار شود.
از نظر مقام معظم رهبری، تعطیلی درس اسفار علامه طباطبایی و آن برخورد با ایشان، نتایج نامطلوبی داشت و نباید دوباره مشابه آن تکرار شود.
7. نتیجه مخالفت با تدریس فلسفه و اسفار این شد که
1. سطح تفکّرات و معرفت فلسفى ما در جامعه و بین علماى دین محدود است 2. جا داشت امروز تعداد زیادى استاد درجه یک از شاگردان علامه در قم و دیگر شهرستانها داشته باشیم که نداریم 3. باید جریان فلسفی که به وسیله علامه طباطبایی پایهگذاری شد به شکل وسیعی گسترش مییافت که نشد.