جریان شناسی
۱. خرده فرهنگ ها؛ 2. شيطان پرستى؛ 3. تصوف گرايى؛ 4. كثرت گرايى؛ 5. فمينيسم؛ 6. بهائيت؛ 7. تجددگرايى افراطى؛ 8. سنت گرايى؛ 9. مكتب تفكيك؛ 10. هايدگرى ها؛ 11. تجددستيزى؛ 12. فرهنگستان علوم؛ 13. روشن فكرى تجددپذير؛ 14. عقل گرايى اسلامى.
۱. جريان خرده فرهنگ ها
يك دسته از جريان هاى فرهنگى در كشور «خُرده فرهنگ ها» هستند؛ مثل گروه رَپ، مِتال يا هِوى متال و راك. اين گروه ها جنبه ى فكرى چندانى ندارند، اما پشتوانه ى فكرى دارند و در آثارى كه منتشر مى كنند پشتوانه ى فكرى آنان هويداست. البته هر كدام از اين گروه ها زيرمجموعه هايى دارند؛ مثلاً گروه رَپ، زيرمجموعه اى به نام «گروه هامِر» دارد، يا هِوى متال ها زيرمجموعه هايى به نام «باكره ى فلزى»، «قاتل»، «گروه دختران» و «نيروانا» دارند. نيروانا اصطلاحى بودايى است كه معتقدند انسان در اثر رياضت به آن مى رسد. اين گروه ها در كشورهايى مثل آمريكا به يك فرهنگ اجتماعى تبديل شده و وارد جامعه ى اسلامى ما هم شده اند؛ مثلاً گروهى از هِوى متال ها اصطلاحشان اين است كه مى گويند: «we are sex prophet»؛ ما پيامبران سِكسيم؛ و بى بندوبارى جنسى را كاملا عَلنى و آشكارا ترويج و پيشنهاد مى كنند.
اين گروه هاى فرهنگى در دهه ى 1980 ميلادى، در اعتراض به نژادپرستى و با شعار صلح و آزادى، عليه وضع موجود آمريكا قيام كردند. يعنى عمر چندانى ندارند. در اصل، سياه پوست هاى آمريكا، چون با وضع موجود آمريكا موافق نبودند اين جريان ها را ايجاد كردند و براى مبارزه با نژادپرستى شعار صلح و آزادى را پيشنهاد دادند تا بتوانند حق خود را از دولت وقت بگيرند. شيوه ى مبارزه ى اينان نيز راهپيمايى بود و بعضى از آوازها و آهنگ ها را نيز استفاده مى كردند و اشعار خاصى را هم مى سرودند. كم كم، دولت آمريكا به اين جريان هاى معترض جهت داد و منحرفشان كرد و آن ها را در فاز مسائل اخلاقى انداخت؛ يعنى گروه هاى سياسى، اجتماعى و فرهنگى به يك سرى خرده فرهنگ هاى مبتذل تبديل شدند كه اكثرشان يا گرايش هاى هم جنس بازى پيدا كردند يا مسائل مبتذل اخلاقى را ترويج و تبليغ مى كنند. اين گروه ها علايمى ظاهرى دارند. شايد جوانانى را ديده باشيد كه محاسن لنگرى براى خودشان درست مى كنند؛ در واقع محاسنشان را مى تراشند و خطى در محاسن خود به حالت لنگر كِشتى درست مى كنند. اين علامت هِوى متال هاست. پيراهن و لباس هاى مخصوصى هم دارند؛ سايت دارند و به طور جدى هم فعاليت مى كنند. نمى گويم اين ها در كشور ما جريان شايعى هستند؛ اما دست كم گرايشى هستند كه جوانان اسلام را ممكن است به خود جذب كنند.
اولين وجه اشتراك همه ى اين گروه ها برخوردارى از ايدئولوژى نهيليستى است. همه ى اين گروه ها پوچ گرا هستند؛ يعنى مثلا مى گويند: بحث هاى هدف آفرينش و كمال انسان و قرب به خدا و... را كنار بگذاريد. اين عالم بى هدف و بى معناست و ارزش زيستن هم ندارد؛ حتى اين پيام را به فيلم هم درآورده اند. در صحنه اى نشان مى دهند كه مثلاً بچه اى در صحرا و بيابانى بَرَهوت به دنيا مى آيد؛ سپس بزرگ مى شود؛ رشد مى كند و به دنبال هدف و گمشده اى مى گردد. تا زمانى كه محاسن و موهاى سرش سفيد مى شود، ولى به هيچ چيزى نمى رسد. در آخر به ديوارى مى رسد كه پشتش عدم و نيستى است؛ يعنى پوچ گرايى.
از نتايج تسامح و تساهل در كشور ما اين بوده كه دو سه سالى است با مجوز وزارت ارشاد، كتاب هاى اين ها منتشر مى شود و در نمايشگاه بين المللى كتاب هم به فروش مى رسد.
من كتاب هاى زيادى از اين ها را ديده ام؛ ولى يكى از آنها با عنوان نابخشوده حاوى اشعار متاليكاست كه با همين اشعار، خواننده هايشان موسيقى اجرا مى كنند. بعضى از تصاوير خواننده هايشان را هم در آخر كتاب منتشر كرده اند. اشعارشان با مضامين پوچ گرايى، نِهيليستى و امثال اين ها بسيار سازگار است و سراسر كتاب همين محتوا را دارد. در قسمتى از اين كتاب چنين آمده است: «پريدن درون آتش؛ آن پايين در اعماق، منزل آتشين من است. ناقوس فراخوانى به صدا درمى آيد و تو و تمام ساكنين زمين را وسوسه مى كند تا به گناهى كه ما انجام مى دهيم بپيونديد. كارى است كه بايد انجام شود.» تا بعد كه مى گويد: «پس بيا و به درون آتش بِپَر. يك تاريكى، يك ظلمت، دنياى آتشين، دنياى بى معنا، با جهنم در چشمانم و مرگ در رگ هايم، پايان راه نزديك است». اين كتاب ها با اين پيام هايشان با تيراژهاى بالايى هم منتشر مى شوند، ايدئولوژى پوچ گرايى، نِهيليستى، بى معنايى، بى هدفى؛ همان دردهايى كه امثال صادق هدايت به آن مبتلا بودند در اين آثار آشكارند.
اگزيستانسياليست هاى الحادى، مثل «آلبركامو»، «نيچه» و «كافكا» و امثال اين ها همه پوچ گرا شدند و در نهايت هم يا خودكشى كردند و يا مثل نيچه ديوانه شدند. صادق هدايت هم كه متأثر از «آلبركامو» و «كافكا» بود، پوچ گرا شد و در نهايت هم خودكشى كرد. به تعبير آقاى مطهرى، صادق هدايت آدم فقير و بيچاره اى نبود؛ ثروت داشت و از دنيا همه چيز هم داشت؛ اما مى گفت: زندگى به زحمتش نمى ارزد. آثار ايشان هم در سراسر كشور مرتب توزيع مى شود.
دومين وجه اشتراك اين گروه ها، انحرافات جنسى و اخلاقى است. همه ى آنان آلوده اند. عمدتاً هم، هم جنس بازند. افرادى كه موسيقى هاى متال و راك را ترويج مى كنند در آلودگى هاى اخلاقى غوطهورند.
سومين وجه اشتراك اين جريان، دين ستيزى است. دين گريز نيستند؛ نمى گويند ما كارى به دين نداريم؛ اين ها دين ستيزند؛ يعنى قدم به قدم با دين مبارزه مى كنند؛ مثلاً در فيلم هايشان نمايان است وقتى كه موسيقى اجرا مى كنند و اشعارشان را با آن احساسات و عواطف خاص خود مى خوانند، انجيل را در دستشان مى گيرند، برگه هاى انجيل را پاره و پرت مى كنند؛ پيامشان اين است كه ما ضد دين هستيم؛ اين طايفه در بعضى از جوامع اسلامى هم اين كار را با قرآن كردند. چون پوچ گرا هستند و دين را مهم ترين مانع پوچ گرايى مى دانند، پس بايد با دين مبارزه كنند.