جریان شناسی 5
5. جريان فمينيستى
جريان پنجم، جريان فِمينيستى، يا زن گرايى است
. اين جريان در غرب شكل گرفته و سه موج اصلى داشته است:موج اول، توسط يك خانم و نويسنده ى انگليسى، به نام
«مِرى آستيل»، در نيمه ى دوم قرن هفدهم و نيمه ى اول قرن هجدهم به وجود آمد. ايشان به زنان توصيه مى كرد و اندرز مى داد كه از ازدواج بپرهيزند و از زندگى منهاى مردان لذت ببرند. موج اول عمدتاً نقد زندگى مردسالارانه بود؛ لذا جنبش سياسى، در زمينه ى وضعيت زنان متأهل، وضع حقوق آنان و كلاً فعاليت اجتماعى فعاليت مى كردند.موج دوم فمينيسم در نيمه ى دوم
1960 اتفاق افتاد (حدود نيم قرن پيش). اين موج، افراطى بود. مى گفتند: علوم و ايدئولوژى ها هم مردسالارانه اند. ما بايد تلاش كنيم تا معرفت شناسى، فيزيك، شيمى و زيست شناسى فمينيستى داشته باشيم. زن ها بايد با فكر زنانه ى خودشان از نوعلم، فلسفه، منطق، و... بنويسند. اين تفكر تقريباً تا چند سال پيش هم در غرب رواج داشت؛ يعنى اصلاً مخالفت و مبارزه ى آنان با ايدئولوژى مردسالارانه بود. مى گويند: دانش موجود از ديد مردان به جهان نوشته شده است. اگر ديد زنانه به جهان پيدا شود و تحقيق هاى طبيعت شناختى و انسان شناختى داشته باشند، مطمئن باشيد كه علوم نيز تغيير مى يابند؛ بنابراين، فمينيست هاى موج دوم، نسبى گرا بودند.موج سوم، كه در چند سال اخير اتفاق افتاده تعديل يافته ى نگرش فمينيستى موج دوم است؛ موج سوم بر اين باور است كه نبايد سخت گرفت و زندگى را با نگرش افراطى تخريب كرد زن ها به مردها نيازمندند و مردها هم به زن ها
. علوم هم مرد و زن نمى شناسد و از زندگى خصوصى خانوادگى و فرزند محور و حقوق زنان دفاع مى كنند.امروز اين جريان فمينيستى در كشور ما و ديگر جوامع اسلامى هم رواج پيدا كرده است و گاهى تحت عنوان فمينيسم اسلامى هم از آن ياد مى كنند
. اين ها گاهى به روش ها، رفتارها و به بعضى از حقوق زنان و تفاوت هايى كه در احكام فقهى ميان زن و مرد است، اعتراض مى كنند و اشكال مى گيرند؛ ولى به اين اكتفا نمى كنند كه بگويند مثلاً اگر ارث زن و مرد برابر بشود، ديگر مشكل ما حل است. با اين كه ادعا مى كنند فمينيست اسلامى هستيم، مصداق «نُؤمِنُ ببعض و نكفُرُ ببعض» هستند؛ يعنى حتى پا را فراتر مى گذارند. اگر ديدند دنياى امروز ليبراليسم را قبول دارد، مى گويند: فمينيست ها هم بايد ليبراليسم را قبول كنند؛ حتى اگر ليبراليسم با اسلام هم تعارض داشته باشد، اسلام را بايد كنار گذاشت. آن قدر، اسلام را قيچى مى كنند كه فقط يك معنويتى از آن بماند، كه آن معنويت را بودايى ها هم دارند؛ يعنى فمينيست هاى جامعه ى ما فقط به چند مسئله ى حقوقى اكتفا نكرده اند؛ در مسائل سياسى ـ اجتماعى ديگر هم وارد شده اند. بعضى از فمينيست هاى اسلامى در خارج و بعضى در داخل كشور فعاليت مى كنند و نشريه هايى منتشر مى سازند.بحث
«كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان» را همين ها مطرح كردند و اولين كتاب دفاع از كنوانسيون رفع تبعيض زنان را خانم مهرانگيزكار نوشته است. اين جريانى است كه دارد رواج مى يابد. بعضى از مسائل و شبهاتى را كه مطرح كرده اند، در ذهن عده اى از خانم هاى مذهبى هم نفوذ كرده است. نمى خواهم بگويم كه تعبّدشان ربوده شده اما اين شبهه و سؤال در ذهنشان هست. شهيد مطهرى(ره) در نظام حقوق زن در اسلام و استاد بزرگوار آيت الله جوادى آملى نيز در كتاب آينه جلال و جمال زن در قرآن به برخى از اين نوع سؤال ها جواب داده اند
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم شهریور ۱۳۸۷ ساعت 14:8 توسط رضا
|