جریان شناسی
جريان اول مربوط به مدرنيستها و سكولاريستها يعني سفيران غرب در جهان اسلام است که براي ارائه شفاف ديدگاه هاي خود شجاعت اخلاقي ندارند و پشت مفاهيم و اصطلاحات مذهبي پنهان ميشوند. مثلاً در لباس معنويت و عرفان و لباس هاي مبدل ديگر، ايدههاي سكولاريستي را مطرح مي نمودند، اين افراد از مشروطه تا امروز با گريم مذهبي، فرهنگ سكولاري را ترويج ميكردند. اين جريانِ مدعي احياي فكر ديني، احياي تفكر ديني را در گرو تطبيق فكر ديني با مفاهيم سكولاريستي غرب ميداند. اين تفکر براي حفظ و بقاءِ دين آن را بگونه اي تفسير مي کند که با مفاهيم سکولاريستي سازگار باشد. سخنگويان اين تفکر با عبارات و اصطلاحات مذهبي و عرفاني و استناد به برخي آيات و روايات، به بيان ديدگاه هاي خود مي پردازند. اينها خط تطبيق دين با «ایسم»هاي غربي را با عنوان مدرنيزه كردن دين تعقيب ميكنند ولي در واقع هدفشان سكولاريزه كردن جوامع اسلامي است. در پي توجيه شرعي الحاد و توجيه مذهبي سكولاريسم(الحاد عملي) هستند.
جريان دومي كه صادقانه در پي احياي تفکر ديني است، جماعت متديني است که اکثر صاحبان اين تفکر در ادعاي خود حسن نيت دارند. هدف اين جريان برخلاف جريان قبلي كه هدفش تغيير دين بود، تغيير دين نيست. اين جريان، در علم كلام به عقل و در علم فقه به عدل به شدت بدگمان است. اشعري مشربان در جهان اسلام ، نوعي جبرگرايي و كنارگذاشتن عقلانيت و عدالت از حوزه الهيات و جهانبيني را ترويج ميكنند. روشي كه اين جريان براي احياي تفكر ديني برگزيده اند، چون شريعت بدون عدالت اسلامي و الهيات بدون عقلانيت اسلامي قابل احياء نيست، لذا روش عقيمي است که به نتيجه نخواهد رسيد.
برخي علت اصلي رشد سريع سكولاريسم در يكي دو قرن اخير در جهان عرب و در شبه جزيره هند و شمال آفريقا را، غالب بودن کلام اشعري به عنوان زمينه تفکر ديني در اين کشور ها، مي دانند. وقتيكه تفكر توحيدي و الهيات، با حذف عقل آغاز شود، در نهايت به حذف وحي ختم خواهد شد. زيرا قداست و اعتبار عقل، از مباني تفكر وحياني و توحيدي است. البته نفوذ تفکر سکولاري در اين کشور ها منحصر به تفکر اشعريون نيست، بلکه علل سياسي، نظامي و اقتصادي نيز در اين زمينه موثر است. اينکه شبه جزيره هند سالهاي متمادي تحت سلطه و استعمار انگلستان بوده، يا مصر و شمال آفريقا از مستعمرات فرانسه بوده است، از علل رواج سکولاريسم در اين مناطق است. در بررسي علل رشد سريع سكولاريسم در جهان عرب بايد تحقيق کرد كه چه ارتباطي ميان جريان سکولار و کلام اشعري(اين کلام با جريان فقهي احمد حنبل آغاز و تا ابن تيميه و تا محمدبن عبدالوهاب ادامه پيدا كرد) وجود دارد؟ ميزان نفوذ مفاهيم ليبراليسي و ماركسيستي و روشنفكري در جهان اسلام چه نسبتي با فقه اشعري دارد كه توانسته عقل و عدالت را در اين "کلام" حذف کند؟
جريان سوم، يک جريان وحياني-عقلاني است كه نقش عقل را در معارف و كلام و نقش عدل و عدالت را در فقه و احكام، گرامي داشته است. نمايندگي اين جريانِ درست را افرادي مثل شهيد مطهري عهده دار بودند. اين جريان معتقد است که دين، عقلاني و عادلانه و انساني است. دين نيازي به اين ندارد که از آن چهره اي عقلاني، عادلانه و انساني نشان دهيم، بلکه خود دين عقلاني و انساني و عادلانه هست. روشنفکر ديني بايد در متن دين بکوشد تا تعامل عقل و وحي را براي ما تبيين کند. نه اينكه بنام عقلاني و انساني كردن دين، دست به تأويل دين بزند كه معمولاً به معناي تفسير دين، مطابق با محكمات مكاتب غربي و شرقي است