نگاهی به کتاب "از مدرسه معارف تا انجمن حجتیه و مکتب تفکیک
در اوایل دهه هفتاد شمسی، استاد "محمدرضا حکیمی" با نگارش مقالهای خواندنی و سپس تفصیل آن در قالب یک کتاب، نام "مکتب تفکیک" را بر سر زبانها انداخت. اگرچه تفکیکاندیشان، پیشینهی «تفکیک آموزههای وحیانی از یافتههای فلسفی و عرفانی» را به درازنای تاریخ فقهای شیعه میدانند، اما واقعیت آنست که تبیین مباحث اعتقادی بر پایهی آموزههای قرآن و روایات در تمامی شاخههای هستیشناسی، خداشناسی، معرفت نفس و معادشناسی از یک سو و ترسیم مرزهای معارف قرآنی و روایی با آموزههای رایج فلسفی و عرفانی از سوی دیگر، در دوران معاصر و نخستین بار توسط آیتالله میرزا مهدی غروی اصفهانی(م 1365ق) در حوزهی علمیهی مشهد صورت گرفت. پس از وی، شاگردان برجستهی او، حضرات آیات شیخ مجتبی قزوینی(م 1346ش)، شیخ علی نمازی شاهرودی(م 1364ش)، میرزا جوادآقا تهرانی(م 1368ش)، شیخ محمود تولایی(م 1376ش)، شیخ محمدباقر ملکی میانجی(م 1377ش) و میرزا حسنعلی مروارید(م 1383ش) هر یک، زوایایی از اندیشهی تفکیک را در آثار خود منعکس نمود.
با معرفی مکتب تفکیک و چهرههای برجستهی آن به جامعهی علمی کشور، بحث و نظر پیرامون آرای تفکیکاندیشان، روزبهروز فزونی یافت؛ بهطوری که تاکنون 7 عنوان کتاب و بیش از 50 مقاله در نقد و بررسی مکتب تفکیک منتشر شده است. همچنین طی این مدت، 19 پایاننامه کارشناسی ارشد و دکتری در زمینه آرای تفکیکاندیشان به نگارش درآمده است[1].
«از مدرسه معارف تا انجمن حجتیه و مکتب تفکیک»[2]، آخرین اثری است که در موضوع مکتب تفکیک، روانهی بازار کتاب شده است. این اثر- چنان که در توضیح عنوان آن آمده است- با هدف «نقد و بررسی مبانی فکری مدرسه معارف خراسان، انجمن حجتیه و تفکیکگرایان» سامان یافته است. نویسنده کتاب، محمدرضا ارشادینیا، از شاگردان شادروان استاد سیدجلالالدین آشتیانی است و پیش از این، اثر دیگری را در این زمینه با عنوان «نقد و بررسی نظریه تفکیک» [3] منتشر ساخته است.
در نخستین برخورد با عنوان اثر دوم نویسنده، این گمان پدید میآید که مؤلف پس از بررسی آرا و اندیشههای تفکیکیان در اثر پیشین خویش، به سرنخهای مهمی در شناخت اندیشهی سیاسی و اجتماعی آنان دست یافته و بر این اساس بدین نتیجه رسیده که: تشکیلات موسوم به «انجمن حجتیه»، مولود طبیعی همین اندیشه بوده و تفکیکگرایان نیز، همگی- آشکارا یا در نهان- پیرو مشی فکری- سیاسی این انجمناند و بدین ترتیب مؤلف در اثر دوم خویش، با دلایل و شواهد گوناگون به اثبات یافتهی خود پرداخته است. اما مطالعه کتاب، این گمان را کاملاً نقش بر آب میکند؛ چراکه مباحث اصلی کتاب، همان مطالب اثر پیشین نویسنده در نقد آرای مکتب تفکیک در حوزههای گوناگون معرفتشناسی، هستیشناسی، خداشناسی و سایر حوزههاست که البته در عناوین، ارجاعات، تقدم و تأخر مباحث و گاه حجم مطالب، کم و بیش تغییراتی یافته است. جالب آنکه نویسنده هیچ اشارهای به اثر پیشین و پُربرگ خود دربارهی مکتب تفکیک ننموده و بالطبع سخنی از نسبت میان دو کتاب به میان نیاورده است. وی تنها در مقدمهی کتاب، مدعای تازه خویش را دربارهی تفکیکاندیشان مطرح میسازد و علیالظاهر نام کتاب نیز، به خاطر همین مقدمه انتخاب شده است.
نویسنده در این مقدمه، با اشاره به اینکه یکی از برجستهترین شاگردان آیتالله میرزا مهدی اصفهانی، مرحوم شیخ محمود تولایی(مشهور به حلبی) مؤسس «انجمن حجتیه» است، مشی این انجمن در «عدم دخالت در امور سیاسی» و «تأکید بر مبارزه با بهائیت» در پیش از انقلاب را برآمده از تفکر تفکیکی مؤسس انجمن دانسته و «وسوسه تفکیک دین از سیاست» را جلوهای از تفکیکاندیشی میداند. وی انحراف از مسیر اصلی مبارزه در دوران طاغوت را نتیجهی «کنارهگیری از تفکر فلسفی» دانسته و خدمت عملی به حکومت طاغوت را ثمرهی نوع نگاه تفکیکاندیشان به مسائل اجتماعی اسلام میداند.
چنان که پیداست، تمامی این قضاوتها دربارهی مکتب تفکیک، بر مبنای تحلیل عملکرد انجمن حجتیه و عقاید مؤسس آن صورت گرفته است و نویسنده به این پرسش ابتدایی که: «مگر تمام تفکیکاندیشان، در مشی سیاسی و اجتماعی، مرام انجمنیها را داشتهاند؟» پاسخی نمیدهد. جالب آنکه در فرازی از مقدمه، خود اذعان میکند: «اگرچه جنب و جوش مؤسس انجمن ضدبهائیت جناب شیخ محمود تولایی حلبی، انحصار به خود او دارد و لذا تأسیس این انجمن و رهبری آن هم از ویژگیهای خود اوست و نمیتوان شیوه تفکر او را درباره مهدویت و انگاره حکومت در زمان غیبت به همه همگنان و رفیقانش که در درس یک استاد زانو زدهاند، تعمیم داد»؛ با این همه، خاطر نشان میسازد: «ولی همهی این شاگردان و استاد از یک آبشخور، فکر برمیگیرند و در اصول و مبانی چون همدیگر میاندیشند» [4]. بر این اساس میتوان به عنوان مثال گفت: اگرچه جنب و جوش مؤسس «انجمن شاهنشاهی فلسفهی ایران» جناب «دکتر سیدحسین نصر» [5]، انحصار به خود او دارد و لذا تأسیس این انجمن و ادارهی آن هم از ویژگیهای خود اوست و نمیتوان شیوهی تفکر او را دربارهی «رژیم شاهنشاهی» و علیاحضرت(!) «فرح پهلوی» به همهی همگنان و رفیقانش تعمیم داد [6]، ولی همهی اینان از یک آبشخور، فکر برمیگیرند و در اصول و مبانی چون همدیگر میاندیشند(!!)
به راستی چگونه میتوان اینگونه استدلال را پذیرفت؟ آیا مشرب واحد در مباحث فکری- فلسفی، لزوماً همگرایی در حوزههای سیاسی و اجتماعی را نتیجه خواهد داد؟ چه کسی میتواند تقابل اندیشهی دو شاگرد برجستهی امام، مرحوم دکتر مهدی حائری یزدی و شهید استاد مرتضی مطهری را دربارهی حکومت اسلامی انکار کند؟ آیا استاد فقید نویسندهی کتاب نیز مانند شاگرد دیگر امام، شهید آیتالله دکتر بهشتی، در جبههی مبارزان با رژیم پهلوی قرار داشت؛ یا آنکه راهی دیگر در پیش گرفته بود؟

از سوی دیگر، مشرب متفاوت در مباحث فکری- فلسفی نیز به معنای تقابل در حوزههای سیاسی و اجتماعی نیست. رهبر معظم انقلاب در جلسهی به یادماندنی دیدار با فضلا و پژوهشگران حوزههای علمیه، در بیانات خود به همین نکته اشاره فرمودند:
«من چند ماه پیش از این، در مشهد گفتم که مرحوم آشیخ مجتبى قزوینى(رضواناللَّه تعالى علیه) مشرب ضدیت با فلسفهى حکمت متعالیه- مشرب ملاصدرا- داشت... امام(رضواناللَّه علیه) چکیده و زبدهى مکتب ملاصدراست؛ نه فقط در زمینهى فلسفىاش، در زمینهى عرفانى هم همینجور است. خوب، مرحوم آشیخ مجتبى نه فقط امام را قبول داشت، از امام ترویج میکرد تا وقتى زنده بود... ایشان بلند شد از مشهد آمد قم، دیدن امام. مرحوم آمیرزا جوادآقاى تهرانى در مشهد جزو برگزیدگان و زبدگان همان مکتب بود، اما ایشان جبهه رفت. با تفسیر حمد امام که در تلویزیون پخش میشد، مخالف بودند؛ به خود من گفتند؛ هم ایشان، هم مرحوم آقاى مروارید، اما حمایت میکردند. از لحاظ مشرب و ممشا مخالف، اما از لحاظ تعامل سیاسى، اجتماعى، رفاقتى، با هم مأنوس...». [7]
اکنون جای پرسش از مسؤولان دفتر تبلیغات اسلامی و مؤسسه انتشاراتی "بوستان کتاب" است که چگونه با وجود بیانات روشن رهبر معظم انقلاب در این باره، به انتشار اینگونه تحلیلهای خارج از فضای نقد علمی که تنها بر سوء تفاهمها میافزاید، اقدام نموده و در عین حال در یادداشت خود بر این کتاب، اظهار امیدواری میکنند با انتشار این اثر، «زمینه همگرایی بیشتر در میان معتقدین به فرهنگ اهل بیت فراهم گردد(!)» [8]
و سخن آخر اینکه کاش مؤلف محترم، تا طبع بعدی اثر پیشین خویش در نقد مکتب تفکیک که اکنون بیش از چهار سال از انتشار آن میگذرد، صبر پیشه میکرد و تغییرات مورد نظر خود را به عنوان ویرایش دوم همان کتاب منتشر مینمود؛ و کاش مقدمهای را که در ابتدای این کتاب آورده، در قالب مقالهای با همان عنوان جذاب «از مدرسه معارف تا انجمن حجتیه و مکتب تفکیک»، در اختیار نشریهای چون "شهروند امروز" که اینگونه سوژهها را با علاقهی فراوان دنبال میکند، قرار میداد تا مرز میان "نقد علمی" و "تحلیل ژورنالیستی" کماکان محفوظ بماند.
 
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. در اینباره بنگرید: فقیه ربانی، به کوشش جمعی از فضلای خراسان: «کتابشناسی مکتب تفکیک»، قم: موسسه معارف اسلامی امام رضا، 1386.
[2]. مشخصات کتابشناختی: از مدرسه معارف تا انجمن حجتیه و مکتب تفکیک: نقد و بررسی مبانی فکری مدرسه معارف خراسان، انجمن حجتیه و تفکیکگرایان. محمدرضا ارشادی نیا، قم: بوستان کتاب، چاپ اول، 1386، وزیری، 512 ص.
[3]. مشخصات کتابشناختی: نقد و بررسی نظریه تفکیک. محمدرضا ارشادی نیا، قم: بوستان کتاب، چاپ اول، 1382، وزیری، 735 ص. 
[4]. از مدرسه معارف تا انجمن حجتیه و مکتب تفکیک، ص 27.
[5]. دربارهی وی بنگرید: جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، ذیل عنوان «دکتر سیدحسین نصر».
[6]. بنگرید: جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، ذیل عنوان «دکتر سیدحسین نصر».
[7]. بیانات معظم له در دیدار جمعى از اساتید، فضلا، مبلّغان و پژوهشگران حوزههاى علمیه کشور، مورخ  8/9/1386.
[8]. از مدرسه معارف تا انجمن حجتیه و مکتب تفکیک، ص 18.