هما ناطق (۱۳۱۳-) نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه در رشته تاریخ است.

ناطق در ۱۳۱۳ در ارومیه زاده شد و پس از اتمام دبیرستان با بورس دولت فرانسه به پاریس رفته و دوره کارشناسی تا دکترای خود را گذراند و در ۱۳۴۷ به تهران بازگشت و به تدریس در دانشگاه پرداخت. در سال ۱۳۵۹ به فرانسه بازگشت و به پژوهش و تدریس در دانشگاه سوربن پرداخت.

کتاب‌نامه

  • ۱۳۵۲- «از ماست که بر ماست» مجموعه مقالات تاریخی
  • ۱۳۵۴- «روزنامه قانون میرزا ملکم خان»
  • ۱۳۵۶- «افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر شده دوران قاجار» (با همکاری فریدون آدمیت)
  • (چاپ نشده) «باکو در ۱۹۰۵»
  • (چاپ نشده) «تبریز در ۱۹۰۶»
  • ۱۳۶۳-۵- «کارنامه و زمانه میرزا رضا کرمانی»
  • ۱۳۶۳-۵- «بازرگانان در داد و ستد با بانک شاهی و رژی تنباکو»
  • ۱۹۸۸- «ایران و راه‌یابی فرهنگی ۱۸۳۴ - ۱۸۴۸»
  • ۱۹۷۷- «کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران

اشنایی با وبر

زندگینامه ماکس وبر

۲۱ آوریل سال ۱۸۶۴ تولد ماکس وبر در « ارفوت » ، در « تورنیگه » . پدرش حقوقدان بود ، از خانواده‌ی صاحبان صنایع و تجار نساجی « وستفالی » ، وی در سال ۱۸۶۹ با خانواده اش به برلن آمد و عضو « دیت » شهری ، نماینده‌ی « دیت » پروس و نماینده‌ی « رایشتاک » شد . وی جزو گروه لیبرال های دست راستی تحت رهبری « بنیگس » از اهالی « هانور » بود . مادرش « هلن فالنشاین – وبر» زنی با فرهنگ بسیار بود و بشدت نگران مسائل مذهبی و اجتماعی . وی ، تا لحظه‌ی مرگش در ۱۹۱۹ با پسرش روابط فکری نزدیک داشت و آتش اشتیاق ایمان مذهبی را در نزد وی تیزتر می کرد . ماکس وبر ، در کودکی و نوجوانی اش ، اغلب روشنفکران و مردان سیاست مهم زمانه اش مانند « دیتلهی » « مومسن » ، « زیبل » ، « ترایچکه » ، « کاب » ، را در پذیرایی های پدر و مادرش ملاقات می کرد .
ماکس وبر
۱۸۸۲ -ماکس وبر پس از گذراندن « آبی تور » ، تحصیلات عالی اش را در دانشگاه هیدلبرگ شروع کرد . وی که در دانشکده‌ی حقوق ثبت نام کرده بود . به تحصیل تاریخ ، اقتصاد ، فلسفه و الهیات هم پرداخت ، و ضمناً در تشریفات و دوئل های سازمان صنفی دانشجوئی خویش شرکت می کرد .

۱۸۸۳ -پس از سه نیم سال تحصیلی در هیدلبرگ ، ماکس وبر برای انجام خدمت نظام به مدت یک سال ، نخست به عنوان سرباز ساده و سپس به عنوان افسر به استراسبورگ رفت ، وی بعدهانسبت به دوره‌ی افسری اش در ارتش امپراطوری احساس غرور بسیار می کرد .

۱۸۸۴ -ماکس وبر تحصیلات خود را در دانشگاههای « برلن » و « گوتینگن » از سر می گیرد

۱۸۸۳ - وبر نخستین امتحاتات حقوق را می گذارند .

۱۸۸۷ -۸۸ وبر در چندین مانور نظامی در « آلزاس » و پروش شرقی شرکت می کند . عضو « انجمن سیاست اجتماعی » که در برگیرنده دانشگاهیان با تمایلات اجتماعی گوناگون است می شود . این انجمن در سال ۱۸۷۲ توسط گ . شمولر تأسیس شده بود و زیر نفوذ « سوسیالیست های دانشگاهی » بود .

۱۸۸۹- ماکس وبر رساله‌ی دکترای حقوق اش را درباره‌ی تاریخ بنگاههای تجاری در قرون وسطی در برلن می گذارند . ایتالیائی و اسپانیایی را می آموزد . برای وکالت در دادگاه برلن ثبت نام می کند .

۱۸۹۰ –امتحانات جدید حقوق – وبر بنابه در خواست « انجمن سیاست اجتماعی » پژوهشی را درباره‌ی وضع دهقانان پروس شرقی شروع می کند .

۱۸۹۱- نگارش تاریخ کشاورزی روم و معنای آن از نظر حقوق عمومی و خصوصی . وبر این رساله را برای احراز صلاحیت حقوق نوشته بود و برای دفاع از آن گفت و گویی با « مومس » داشت که منجر به اعطای شغلی به وی در دانشکده‌ی حقوق برلن شد . از این تاریخ وبر حرفه‌ی استادی دانشگاه را شروع می کند.

۱۸۹۲- وبر گزارشی درباره‌ی وضعیت کارگران روستائی در آلمان شرقی تسلیم می کند .

۱۸۹۳- ازدواج وبر با « ماریان شنیتگر » .

۱۸۹۴- وبر استاد اقتصاد سیاسی در دانشگاه « فریبورک » می شود نگارش : گرایشهای موجود در تحول وضعیت کارگران روستایی آلمان شرقی .

۱۸۹۵- مسافرت به اسکاتلند و ایرلند - شروع تدریس در « فریبورک » با کنفرانسی درباره‌ی « دولت ملی و سیاست اقتصادی» .

۱۸۹۶-پذیرش کرسی استادی در دانشگاه « هیدلبرگ » به دنبال باز نشسته شدن « نی » در انجا نگارش : علل اجتماعی انحطاط تمدن کهن

۱۸۹۷-یک بیماری عصبی شدید وبر را مجبور به ترک کار به مدت چهار سال می کند . وبر به ایتالیا ، « کرس » و « سوئیس » مسافرت می کند تا آرامشی باز یابد .

۱۸۹۹- وبر به میل خود از عضویت در « اتحادیه‌ی پان ژرمنیست » ها کناره می گیرد .

۱۹۰۲- وبر تدریس در هیدلبرگ را از سر می گیرد اما دیگر آن امکان زندگی دانشگاهی فعالی مانند گذشته را ندارد .

۱۹۰۳- بنیاد گذاری « آرشیو علوم اجتماعی و سیاست اجتماعی » با همکاری « ورنر سومبارت » .

۱۹۰۴- مسافرت به ایالات متحده برای شرکت در کنگره علوم اجتماعی در « سنت لوئیس » . زندگی در قاره‌ی جدید تأثیری شگرف بر وبر می نهد . در « سنت لوئیس » وبر کنفرانسی درباره سرمایه داری و جامعه‌ی روستایی در آلمان می دهد . در همین سال وبر بخش نخست اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری و نیز مقاله‌ی درباره‌ی « عینیت شناخت در علوم و سیاست اجتماعی » را منتشر می کند .

۱۹۰۵- انقلاب روسیه سبب جلب توجه وبر به مسائل امپراطوری تزایا می شود و وی برای مطالعه‌ی اسناد دست اول به آموزش زبان روسی می پردازد. انتشار بخش دوم اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری .

۱۹۰۶- انتشار وضعیت موکراسی بورژوائی در روسیه ؛ تحول روسیه به سوی حکومت مشروطه‌ی ظاهری ؛ مطالعاتی انتقادی در منطق علوم فرهنگ ، فرقه‌های پروتستانی و روح سرمایه داری .

۱۹۰۷- ثروتی به ارث وی می رسد و سبب می شود که وبر از کارهای دیگر دست کشیده تمام وقت خود را مصروف کار علمی اش کند .

۱۹۰۸- وبر به روانشناسی اجتماعی صنعت توجه پیدا می کند و دو مقاله در همین زمینه منتشر می کند . در سالن هیدلبرگ بیشتر دانشمندان آلمان معاصر خود را مانند” ویندلباند”،”یلی نک ” ، ” ترولچ” ، “نومان” ، “سومبارت” ، “زیمل”، “میشلز”،”تونیس”، پذیرا می شود و دانشگاهیان جوانی چون “گئورگ لوکاچ” . “لوئن اشتاین” را راهنمایی می کند . وی همچنین به سازمان دادن انجمن آلمانی جامعه شناسی می پردازد و دست به انتشار مجموعه‌ای از آثار علوم اجتماعی می زند .

۱۹۰۹- انتشار روابط تولید در کشاورزی عهد باستان ، شروع نگارش : جامعه و اقتصاد.

۱۹۱۰- در کنگره‌ی انجمن آلمانی جامعه شناسی و بر بر ضد ایدئولوژی نژادگرائی صریحاً موضع می گیرد .

۱۹۱۲- وبر از هیئت مدیره‌ی انجمن آلمانی جامعه شناسی به دلیل اختلاف نظر بر سر مسأله‌ی بیطرفی اخلاقی کنار می گیرد .

۱۹۱۳- انتشار : « مقاله‌ای در باب برخی مقولات جامعه شناسی تفهمی ».

۱۹۱۴- با شروع جنگ ماکس وبر تقاضای اعزام شدن به خدمت می کند . ولی تا پایان ۱۹۱۵ گروهی از بیمارستانهای مستقر در منطقه‌ی هیدلبرگ را اداره می کند .

۱۹۱۵- انتشار اخلاق اقتصادی مذاهب جهان ( « مقدمه » و « کنفوسیوس و تائو » .

۱۹۱۶-۱۷ انجام مأموریت های رسمی گوناگون در بروکسل ، وین و بودابست ؛ دست زدن به اقدامات متعدد به منظور متقاعد کردن رهبران آلمان به پرهیز از گسترش دامنه‌ی جنگ ، ضمن آنکه وبر رسالت آلمان را برای ورود به صحنه‌ی سیاست جهانی تصدیق کرده روسیه را مهمترین تهدید می داند .
انتشار فصولی از جامعه شناسی دین در ۱۹۱۶ شامل مباحث راجع به « هندوئیسم و بودیسم » و ۱۹۱۷ شامل
« یهودیت قدیم »
۱۹۱۸- مسافرت به وین در ماه آوریل برای تدریس در دانشگاه. وبر در این دوره از کار دانشگاهی جامعه شناسی سیاسی و دینی خود را به عنوان « انتقادی مثبت از دریافت مادی تاریخ » عرضه ‌می دارد .
زمستان همین سال دو کنفرانس در دانشگاه مونیخ می دهد : « شغل و مشی دانشمند » ، « شغل و مشی مرد سیاسی » .
پس از تسلیم آلمان ، وبر به عنوان کارشناس در هیأت نمایندگی آلمان در کاخ و ورسای کار می کند . انتشار « مقاله‌ای درباره‌ی بیطرفی اخلاقی در علوم جامعه شناسی و اقتصادی » .
۱۹۱۹ – قبول کرسی تدریس در دانشگاه مونیخ به جای « برنتانو ». درس وی در سال تحصیلی ۲۰-۱۹۱۹ به « تاریخ اقتصادی عمومی » اختصاص می یابد و به همین عنوان در ۱۹۲۴ منتشر می شود . وبر ، که بدون شور و شوق به جمهوری گرائیده ، و در مونیخ شاهد دیکتاتوری انقلابی کورت ایزنر است ، به عضویت کمیسیونی در می آید که می بایست قانون اساسی و یمار را بنویسد . وبر به نگارش اقتصادی و جامعه که نخستین نمونه هایش در ۱۹۱۹ چاپ می شوند همچنان ادامه می دهد . با اینهمه کتاب مذکور نا تمام می ماند .

۱۴ ژوئن ۱۹۲۰ . مرگ و بر در مونیخ

۱۹۲۲- انتشار اقتصاد و جامعه توسط « ماریان وبر » چاپهای کاملتری از این کتاب بعدها در ۱۹۲۵ و ۱۹۵۶ منتشر شد .

نظریات و اندیشه های وبر :
جامعه شناسی وبر
علم طبیعی، علم اجتماعی و ربط ارزشی
نمونة آرمانی « وبر »
علیت
انواع اقتدار
کارکرد افکار
طبقه ، منزلت و قدرت
دیوانسالاری
عقلایی شدن و افسون زدایی

ادامه نوشته

شکاف نسلی 1

شکاف بین نسلی

نخستين بار اصطلاح شكاف نسل‌ها در دهه60 در كشورهاي غربي مطرح شد كه به نحوي اختلافات فرهنگي ميان فرزندان و والدين‌شان را تشريح مي‌كرد. به تعبير روبرت نيزبت در جامعة جديد تأكيد بر ارزشهاي فردگرايانه از يكسو باعث پيشرفت جامعه، و از سوي ديگر تبعاتي مثل انواع انحرافات اجتماعي را دربردارد. 

اين در حالي است كه طي سال‌هاي اخير تفاوت قابل توجهي ميان ارزش‌هاي جوانان با والدين‌شان مشاهده مي‌شود. صاحب‌نظران از ابعاد مختلف روان‌شناسي، جامعه‌شناسي، علوم تربيتي و ساير علوم مرتبط كه اين پديده مي‌توانسته در آن حوزه قرار گيرد به تبيين و تحليل اين امر پرداخته‌‌اندو هم چنين در دهه هاي اخير موج مدرنيزاسيون كه به همراه خود آموزش همگاني، گسترش رسانه‌هاي جمعي و بسياري موارد ديگر را به همراه آورد، موجب افزايش دانستنيها و آگاهيهاي عمومي نسل جديد شد، و حوزة ارتباطات انساني و اجتماعي آنها را وسيعتر نمود. طبيعي‌ترين نتيجة اين فرايند اين بود كه نسل جديد، نسلي شد كه اولاً بسيار باشتاب اجتماعي مي‌گرديد، و ثانياً در راه اجتماعي شدن، تنها منبع ارزشگذار او ديگر خانواده و سنّت حاكم بر خانواده نبود. زيست‌جهان متفاوت نسل نو يا به تعبير مانهايم تجربيات ديگرگون آنان، كه به سبب تحولات صنعتي و سپس اجتماعي- فرهنگي به وجود آمد، بين جهان‌بيني نسل جديد و نسل قديم شكاف انداخت. و از اين مهمتر، امكان ظهور و بروز اين شكاف را در زبان و رفتار گروه جديد، فراهم ساخت در اين  تحقيق  قصد بررسي  شكاف نسل ها با توجه به دو مقاله   " شكاف نسلي در رويكرد هاي كلان جامعه شناختي" نوشته دكتر مريم قاضي نژاد و به راهنمايي دكتر محمد توكل  و هم چنيني " شكاف نسلي  يا گسست فرهنگي  " نوشته دكتر سعيد معيد فر را  داريم .

ادامه نوشته

تصوف وامام صادق

ادامه نوشته

عقايد و باورهاى صوفيه

عقايد و باورهاى صوفيه

 

ادامه نوشته

زمينه هاى تاريخى و فكرى عرفان و تصوف (۱)
ادامه نوشته

تبریز

 وجه تسمیه تبریز

یاقوت حموی در معجم‌البلدان گزارش می‌دهد که نام شهر در زمان دیدار یاقوت از تبریز در زبان محلی «تِبریز» تلفظ می‌شده‌است.۱۴ با توجه به این، مینورسکی معتقد است که تلفظ تِبریز باید به‌گویش ایرانی آذری قدیم تعلق داشته‌باشد. این گویش به گویش‌های موسوم به‌گویش‌های ایرانی جنوب دریای خزر وابسته‌است. یا به‌احتمال بیشتر، تلفظ تِبریز معرب شده نام شهر در باب فِعلیل (در عربی) است. همچنین شیوهٔ نگارش نام این شهر در (زبان) ارمنی و تجزیه و تحلیل صیغه ٔ ارمنی، نمایانگر وابستگی واژهٔ تَوریژ به‌زبان پهلوی شمالی می‌باشد. مینورسکی در پایان چنین نتیجه می‌گیرد که این مسأله نشان می‌دهد که ریشهٔ نام شهر به زمان‌های بسیار دور، اوایل سلسلهٔ ساسانی یا شاید قبل از اشکانیان برمی‌گردد.۲

بنابر گفتهٔ مصطفی مؤمنی در دانشنامهٔ اسلامی، اهالی بومی آذربایجان، تبریز را توری (چشمه یا رود گرم) می‌خوانده‌اند. تا اوایل قرن چهاردهم خورشیدی نیز، روستاییان اطراف تبریز، این شهر را توری می‌نامیده‌اند. حتی در حال حاضر، مردمان قنبرآباد در اطراف تبریز، به‌این شهر توری می‌گویند. «در نوشته‌های کهن (برای نمونه ابوالفداء) نام این شهر به‌شکل «تُوریز» آمده‌است و هنوز هم در زبان‌های کردی و تاتی «توریز» و «تُوْری» به‌کار می‌رود. عده‌ای از شرق‌شناسان و منابع کهن، نام شهر را دارای ریشه‌ای کهن در پارسی میانه و کهن و مرتبط با گرما و فعالیت‌های گرمایی کوه سهند دانسته‌اند. همچنین منابع ارمنی که نام شهر را در قرن پنجم (بلکه چهارم) میلادی، «تورژ» و «تَوْرِش» دانسته‌اند و به‌فارسی هم تَورز تلفظ کرده‌اند و با توجه به‌معنای متداول فارسی «تب‌ریز» و «تب‌پنهان‌کن» و احتمالاً نام تبریز، «پنهان‌کنندهٔ تف و گرما» و با «جنبش‌های آتشفشانی کوه سهند» مرتبط بوده‌است.۱

دانشنامه بریتانیکا نیز نظری مشابه دارد و تبریز را در اصل «تپ + ریز» می‌داند، چیزی که باعث روان شدن گرما می‌شود که احتمالاً به‌خاطر چشمه‌های آب‌گرم اطراف آن است.۹

در مورد نام شهر توجیه مصطلح ولی عامیانه دیگری وجود دارد. حمدالله مستوفی دربارهٔ وجه تسمیهٔ تبریز می‌نویسد: «بنای تبریز از زبیده (زن هارون‌الرشید) است. وی به‌بیماری تب نوبه مبتلا شده‌بود؛ چند روزی در آن حوالی اقامت کرده‌، در اثر هوای لطیف و دل‌انگیز آن‌جا بیماری وی زایل شده، فرموده شهری در آن‌محل بنا کنند و نام آن‌را تب‌ریز بگذارند».۱۵[نیاز به ارجاع به خود مستوفی] هر چند احمد کسروی در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان توجیه اخیر را عامیانه و نادرست می داند.۱۶